توضیحات
طبق روالِ کرسیهای نوآوری، پس از بررسی و تایید اولیه نوآوری از سوی شورای تخصصی، طبق ضوابط مورد تصویب هیات حمایت از کرسیهایهای نظریهپردازی، نقد و مناظره، در قالب دو اجلاسیه برگزار شده و ناقدان و داوران برجستهای که تعیین میشوند به بررسی همه جانبه نوآوری، تایید و سپس امتیازدهی به آن میپردازند. این کرسی نیز که در سال جاری در محل مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در دو نوبت زمانی مجزا برپا گردیده بود، در همین جهت به ارزیابی نوآوری علمی ارائه شده از سوی دکتر رضا غلامی پرداخت.
مطلب کانونی در نوآوری ارائه شده از سوی دکتر غلامی که شرح تفصیلی آن در کتاب ارائه شده است، در گام نخست، عبارت است از: نقد و بررسی ظرفیتها و کاستیهای حکمت عملی در ساحت شکلدهی به جامعه مدنی و تمدن. در اینجا، دکتر غلامی با اثبات ضعفها و کاستیهای حکمت عملی، و نقد برخی نارساییها در اندیشه اجتماعی و سیاسی بزرگانی همچون فارابی، علت اصلی عقب ماندگی تمدنی عالم اسلامی را تکیه به حکمت عملی با مفهوم سنتی و رایج برای تمدنسازی معرفی میکند؛ در گام بعدی، دکتر غلامی وارد بحث عقلانیت شده و پس از ارائه تعریفی نو از عقلانیت اسلامی، و نیز معماری تازه از عقلانیت اسلامی، تلاش میکند تا با احیاء قرائتی روشن از عقلگرایی اسلامی و اتصال سیستمی همه ظرفیتهای مورد تایید عقل، اعم از علوم مصطلح اسلامی، فلسفه و حکمت، عرفان و به ویژه دانش تجربی و عقل ابزاری، ابتدا توان درک رئالیستی پیچیدگیها و ظرایف خلق جامعه مدنی پیشرفته و فراتر از آن تمدن در عصر حاضر را بوجود آورد و بعد، مسیر شکلگیری چنین تمدنی را از جهت علمی- عملی هموار کند.
یکی از ویژگیهای این عقلانیت که مبتنی بر عقلانیت نظری است و تکیهگاه نظری خود را عمدتاً فلسفه صدرایی معرفی میکند، توجه مضاعف به علوم تجربی و عقل ابزاری در عقلانیت و همچنین افزایش سهم و نقش آنها در یک جایگاه و قلمرو منطقی است. علاوه بر این، عقلانیت ترسیم شده از سوی دکتر غلامی، توجه ویژهای به “فراعلم” یعنی روش، ابزار و فناوری نشان میدهد. به بیان دیگر، دکتر غلامی معتقد است بدون به میدان آوردن ابزارها و فناوریهای نرم، امکان تحقق اهداف تمدنی، آن هم در رقابت با تمدن مدرن غربی وجود ندارد. در عقلانیت ارائه شده از سوی دکتر غلامی، هر چند فکر و فرهنگ در عقلانیت نظری تقدم رتبی دارند اما در مقام عمل و کاربرد، باید تقدم را به سیاست داد، با این وصف، ایشان ضمن وفاداری به اصول فلسفه سیاسی، این عقلانیت را در قامت سیاست بالمعنی الاعم عینیت بخشیده است.