کتابهای دارای تخفیف

الگوی علوم انسانی اسلامی چارچوب نظری و مدل عملیاتی
کتاب الگویِ علوم انسانی اسلامی: چارچوبِ نظری و مدلِ عملیاتی به قلم دکتر سید محمدرضا تقوی در 446 صفحه توسط انتشارات آفتاب توسعه(ناشر اختصاصی مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا) در بهار 1399 منتشر شده است.
روش شناسی علوم انسانی اسلامی
کتاب روش شناسی علوم انسانی اسلامی نوشته ی حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی در ۶۳۳ صفحه توسط انتشارات آفتاب توسعه (ناشر مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا) در بهمن ماه ۱۳۹۵ منتشر شده است. بخش ذیل از این کتاب را با هم میخوانیم.
مقدمه بحث از روش و روششناسی، یکی از پر جاذبهترین و البته پر مجادلهترین مباحث در میان عالمان علوم انسانی است. تا جایی که بعضاً دوران اخیر را دوران «نبرد روشها»[۱] نامگذاری کردهاند. در دهههای اخیر، صدها کتاب درباره روش و روششناسی نوشته شده است. تحقیقات بسیار گسترده، مفید و کارگشایی در این زمینه صورت گرفته است. با این حال، به نظر میرسد بسیاری از اندیشهها و آثار پدید آمده ابتداییترین شرایط «روش» یعنی «روشنگری»، «وضوح»، «کارآمدی» و «راهبری» را ندارند. گویا «روششناسی» نیز سرنوشت علم منطق، اصول فقه و هرمنوتیک را پیدا کرده است. فلسفه وجودی این علوم نیز این بود که به ترتیب، شیوه درستِ اندیشیدن، روش صحیحِ استنباط و کشف آموزههای دینی و روشِ فهم و تفسیر متن را نشان دهند. اما بعد از مدتی خود آنها اصالت پیدا کردند و افرادی متخصص در این علوم ابزاری شدند و آنقدر بر حواشی و شاخ و برگهای آنها افزودند که فلسفه شکلگیری آنها به فراموشی سپرده شد. «روششناسی» نیز علیرغم آنکه زمان چندانی از پیدایش آن نمیگذرد، به همین سرنوشت مبتلا شده است! افزون بر این، روششناسیهای موجود، در بسیاری از موارد فاصله زیادی با مطلوب دارند. مطلوب ما، در علوم انسانی عبارت است از «تعریف»، «توصیف»، «تبیین»، «تفسیر»، «پیشبینی»، «ارزشیابی» و «جهتدهی یا کنترل» کنشهای انسانی. اگر چنین است روش نیز باید بتواند این مطلوب و خواسته را تأمین کند و باید در خدمت تحقق این اهداف باشد. باید بتواند توصیف صحیح از ناصحیح را نشان دهد؛ در تبیین و سایر مؤلفهها نیز به همین ترتیب. سعی نویسنده در این نوشتار بر آن است که فلسفه روش و روششناسی را در نظر بگیرد و به گونهای مسیر خود را طی کند که اولاً، این نوشتار، برخوردار از ویژگی وضوح باشد و بتواند برای محققان علوم انسانی راهبری کند؛ ثانیاً، در خدمت اهداف و کارکردهای اصلی علوم انسانی باشد. یعنی راهها و روشهای اطمینانبخشی را برای دستیابی به واقعیت در هر یک از مؤلفههای علوم انسانی در اختیار قرار دهد و ثالثاً، در همه بخشها، مبانی و مقاصد و ارزشهای اسلامی را مورد توجه قرار دهد و به تعبیر دیگر، روششناسی علوم انسانی اسلامی را ارائه دهد. امید است که با توفیق الهی، در دستیابی به این اهداف موفق باشد. برخی از مخالفان علوم انسانی اسلامی، تحلیلی از اهداف و کارکردهای علوم انسانی ارائه میدهند که این علوم را محدود به رویکردها و روشهای تجربی میکند و بدین ترتیب محصول مطالعات دانشجویان رشتههای علوم انسانی حتی در اسلامیترین مراکز و مؤسسات و دانشگاهها، چیزی جز نگاه سکولاریستی و ماتریالیستی نخواهد بود! بنابراین، تا نتوانیم روشهای صحیح و واقعیتجویانه و حقیقتپژوهانهای برای توصیف، تبیین، تفسیر و سایر کارکردهای علوم انسانی ارائه دهیم، نمیتوانیم امیدی به تولید علوم انسانی اسلامی یا اسلامیسازی علوم انسانی داشته باشیم. به تعبیر دیگر، یکی از مهمترین ابعاد اسلامیسازی علوم انسانی، داشتن روشهایی است که با آنها بتوان به این مقصود دست یافت. روش، همچون راه میماند. اگر ما میخواهیم به مقصد خاصی برسیم باید راهی را برگزینیم که ما را به آن مقصد برساند و الا اگر آگاهانه یا ناآگاهانه مسیری را برگزینیم که در جهت مقصود ما نباشد، هر چه هم تلاش کنیم و هر اندازه هم در طی طریق جدیت داشته باشیم هرگز به آن مقصود نخواهیم رسید. بنابراین، یکی از مهمترین گامها در تولید علوم انسانی اسلامی برخورداری از روش اسلامی توصیف و تبیین و تفسیر و امثال آن است. روشهای سکولاریستی، محصولی جز علم سکولار پدید نمیآورند؛ همانطور که از روشهای ماتریالیستی نمیتوان انتظاری جز تولید علوم ماتریالیستی داشت. به همین ترتیب، اگر در جستجوی علوم انسانی اسلامی هستیم، باید در همه مراحل علوم انسانی از روشهای هماهنگ با اندیشه و فکر اسلامی استفاده کنیم. ارائه روششناسی اسلامی تعریف، توصیف، تبیین، تفسیر، پیشبینی، ارزشیابی و کنترل، رسالتی است که نوشتار حاضر بر عهده گرفته است. بدون طی این مرحله، نمیتوان به نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی امیدوار بود. همانطور که در ادامه خواهیم گفت، این کتاب هرگز به دنبال روش نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی نیست؛ بلکه رسالت آن تبیین روششناسی علوم انسانی اسلامی است. یعنی میخواهد بر اساس اندیشه و فکر اسلامی، معیارها و ضوابط روششناختی تعریف، توصیف، تبیین، تفسیر و سایر کارکردهای علوم انسانی را تشریح کند. نظریهپردازی، روش و ساز و کار ویژهای میخواهد که انشاءالله در کتابی دیگر به آن خواهیم پرداخت. ساختار کلی کتاب این کتاب در یک مقدمه و چهارده فصل تدوین یافته است. منطق فصلبندی این کتاب را میتوان در تعریف نگارنده از علوم انسانی جستجو کرد. توضیح آنکه از نگاه نگارنده، علوم انسانی علومیاند که به «بررسی کنشهای انسانی انسان» میپردازند. اما این تعریف، مجمل و تا اندازهای ناگویا است. توجه به کارکردهای علوم انسانی و انواع تحلیلهایی که درباره کنشهای انسانی انجام میدهند، فهم دقیقتری از علوم انسانی و به تبع علوم انسانی اسلامی و در نتیجه روششناسی علوم انسانی اسلامی برای ما به ارمغان میآورد. در مجموع میتوان گفت در همه علوم انسانی، هفت کار درباره کنشهای انسانی انسان صورت میگیرد: تعریف، توصیف، تبیین، تفسیر، پیشبینی، ارزشیابی و کنترل یا جهتدهی. فصل اول این کتاب همچون هر کتاب منضبط و ساختارمندی، به تحلیل مفاهیم کلیدی و ذکر کلیاتِ دخیل در مباحث اصلی کتاب میپردازد. در این فصل، ضمن ارائه تعریفی روشن از مفاهیمی همچون روش و روششناسی و معرفی علوم همگن و مرتبط با روششناسی، مراد نویسنده از علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی تشریح شده است و در ادامه، رویکردهای سه گانه کمّی، کیفی و ترکیبی در گردآوری دادهها به اختصار بیان شدهاند و همچنین رویکرد منتخب نویسنده در روش داوری در علوم انسانی به طور شفاف بیان شده است. اما با توجه به تفاوت ماهوی کارکردهای هفتگانه علوم انسانی، طبیعتاً هر کدام از آنها از روش خاصی تبعیت میکنند. به تعبیر دیگر، تعریف برای پاسخ دادن به سؤال از چیستی است و این نوع سؤال، روش خاصی برای پاسخگویی میطلبد؛ همانطور که توصیف برای پاسخ دادن به سؤال از چگونگی است و معلوم است که چنین سؤالی را نمیتوان با روشی که سؤال پیشین را پاسخ دادیم، تحلیل کرد؛ زیرا نوع مسأله و موضوع مورد تحقیق است که روش خود را اقتضا میکند. به همین ترتیب، تبیین برای پاسخ دادن به سؤال از چرایی ثبوتی است و تفسیر برای پاسخ دادن به سؤال از چرایی اثباتی. پیشبینی برای پاسخ دادن به سؤال از «چه خواهد شد؟» است و ارزشیابی برای پاسخ دادن به سؤال از بایستگی یا نبایستگی و شایستگی یا ناشایستگی آن کنش خاص است و کنترل برای پاسخ دادن به سؤال از «چه باید کرد؟» است. تنوع این سؤالات، روشهای متنوعی را نیز اقتضا میکند. به همین دلیل، بعد از آنکه در فصل دوم به بررسی و نقد نظریه «ضد روش»، پرداختهایم، به منظور دستیابی به اهداف اصلی این کتاب، در فصل سوم به توضیح و شرح پرسشهای پژوهشی پرداختهایم، و پس از آنکه دیدگاه منطقیان سنتی و روششناسان معاصر را در تقلیل همه پرسشهای پژوهشی ناظر به علوم انسانی به سه پرسش چیستی، چگونگی و چرایی، ناکامل و ناکافی دانستهایم، پرسشهای پژوهشی را در هفت پرسش اصلی زیر خلاصه کردهایم: ۱٫ پرسش از چیستی (ناظر به مقام تعریف)، ۲٫ پرسش از چگونگی (ناظر به مقام توصیف)، ۳٫ پرسش از چرایی (ناظر به مقام تبیین)، ۴٫ پرسش از معنایابی (ناظر به مقام تفسیر)، ۵٫ پرسش از وضعیت آینده (ناظر به مقام پیشبینی)، ۶٫ پرسش از ارزشمندی و خوبی یا بدی، (ناظر به مقام ارزشیابی) و ۷٫ پرسش از چگونگی جهتدهی و کنترل (ناظر به مقام کنترل). از فصل چهارم تا پایان کتاب، بر اساس اندیشه و مبانی فکر اسلامی، به تحلیل و تبیین روششناسی هر کدام از پرسشهای هفتگانه بالا پرداختهایم. غیر از روش کنترل و جهتدهی، که فصل مستقلی را به خود اختصاص نداده است، سایر پرسشهای تحقیق را به تفصیل در فصول مستقلی مورد بحث و بررسی قرار دادهایم. ویژگیهای کتاب یک. در این نوشتار، همچون بسیاری دیگر از آثار خود، کوشیدهام با پرهیز از طرح پیچیده مسائل به بهانه علمی و تخصصی بودن(!)، مطالب را با بیانی ساده و رسا عرضه کنم. البته هرگز نخواستهام دقّت و جامعیت را فدای سادگی و سهولت کنم. دو. تقریباً در همه مباحث و همه فصول سعی شده است دیدگاههای مهمترین و مشهورترین صاحبنظران آن عرصه مورد توجه قرار گیرد و حتی الامکان از آنها استفاده شود. البته روشن است که هر کدام از فصول این کتاب، خود میتواند به عنوان موضوعی مستقل به صورت تفصیلی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. و نویسنده هرگز ادعا ندارد که همه مباحث مربوط به آنها را در این کتاب ذکر کرده است! بلکه صرفاً از جهت اهداف این کتاب، مورد توجه قرار گرفتهاند و نه به صورت مستقل. سه. ویژگی دیگر نوشتار حاضر، تطبیقی بودن آن است. در همه بخشهای کتاب کوشیدهام همزمان به اندیشههای مختلف توجه کنم. به همین دلیل، در کنار تبیین اندیشه اسلامی در همه موارد به اندیشههای موجود در میان سایر اندیشمندان، به ویژه اندیشمندان معاصر غربی، نیز توجه داشتهام. چهار. برخلاف برخی از کتابها و نوشتههایی که تماماً ایدههای فیلسوفان غربی را مد نظر قرار داده و هیچ نامی از هیچ اندیشمند مسلمانی در حوزه روششناسی به میان نیاوردهاند، این نوشتار کوشیده است، بر اساس مبانی فکر اسلامی و با توجه به فلسفه و اندیشه اسلامی به تحلیل مسائل روششناسی بپردازد و اصول روششناختی علوم انسانی اسلامی را استخراج نماید. پنج. مدل روششناختی این کتاب، از هیچ نمونه دیگری تقلید و اقتباس نشده است. محصول تجربه شخصی نگارنده و مطالعات فراوان در این حوزه و تلقی خاصی است که نگارنده از کارکردهای علوم انسانی دارد. به گمان بنده، روششناسیهای موجود، نتوانستهاند هدف این دانش را تأمین کنند. زیرا هدف اصلی روششناسی، یافتن راهی برای کشف واقعیت و فهم حقیقت در مسائل مختلف علمی است. در حالی که نوشتههای موجود، چنین هدفی را تأمین نمیکنند. شش. به باور نگارنده، کسی که این کتاب را به دقت مطالعه کند و اصول و آموزههای آن را مورد توجه قرار دهد، محصول اندیشه او در همه بخشهای هفتگانه علوم انسانی، محصولی اسلامی خواهد بود. به تعبیر دیگر، این کتاب به صورت کاربردی نوشته شده است و صرفاً بحثی نظری و تئوریک نیست. به همین دلیل، کوشیدهام با تکیه بر مبانی فکر اسلامی و به صورت کاربردی و عملیاتی، ویژگیهای روششناختی همه ارکان و مؤلفههای علوم انسانی را بیان کنم. حتی به دلیل اهمیت تبیین و تفسیر در علوم انسانی اسلامی، برای توضیح ویژگیهای روششناختی هر کدام از آنها، فصلی جداگانه اختصاص دادهام: فصل هفتم به تحلیل ویژگیهای روششناختی تبیین اختصاص یافته است و فصل دوازدهم نیز به تشریح ویژگیهای روششناختی تفسیر. هفت. تمرکز این کتاب بر مسأله روششناسی علوم انسانی اسلامی بوده است؛ و نه روشهای حل مسأله یا توصیف روشهای رایج در علوم انسانی یا روش تحلیل در علوم انسانی و یا روش نظریهپردازی در علوم انسانی اسلامی. البته با فضل و توفیق الهی، در کتابی مستقل روش نظریهپردازی در علوم انسانی اسلامی را به بحث خواهم گذاشت. هشت. در همه بخشهای کتاب تلاش کردهام، از موضوع اصلی بحث خارج نشوم و از پرداختن به مسائل حاشیهای و مسائلی که نقش چندانی در مسأله اصلی این تحقیق ندارند، پرهیز کردهام. تا جایی که حتی الامکان مثالهای خود را نیز از علوم انسانی و البته از مصادیق و مسائل زنده و واقعی انتخاب کردهام. نه. از دیگر ویژگیهای این کتاب این است که تعریفی شفاف از مقولههایی مثل «توصیف»، «تبیین» و «تفسیر» ارائه کرده است. این مقولهها در روششناسی علوم انسانی هم از اهمیت بالایی برخوردارند و هم بسیار بحثبرانگیزند و هم بعضاً بسیار متشتت و متداخل به کار گرفته شدهاند. بنده کوشیدهام بر اساس منطق و مبانی فکر اسلامی، تعاریفی روشن، دقیق و غیر متداخل از این مقولهها ارائه دهم و در سراسر این نوشتار به آن تعاریف پایبند ماندهام. و آگاهان و اهل فن میدانند که ارائه تعاریفی دقیق از این مقولهها و ارائه مرزبندی شفافی از آنها میتواند خدمت بزرگی به نظریهپردازی و شفافیت اندیشهها داشته باشد. ده. نکته مهم دیگر درباره این کتاب این است که میتوان آن را به عنوان حلقهای واسط میان کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» و «روش نظریهپردازی در علوم انسانی اسلامی» تلقی کرد. توضیح آنکه نویسنده پیشتر در کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی»، مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، دینشناختی و ارزششناختی علوم انسانی اسلامی را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داده است. افزون بر این، در آن کتاب، بحثی تفصیلی درباره چیستی علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی ذکر شده است. در این کتاب، در ادامه تعریف نگارنده از علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی و همچنین تحلیلی که از مبانی علوم انسانی اسلامی ارائه دادهام، بر روششناسی کارکردهای مختلف علوم انسانی، بر اساس مبانی اسلامی متمرکز شدهام. یعنی کوشیدهام با تکیه بر فکر و اندیشه اسلامی، روشی معقول برای هر یک از تعریف، توصیف، تبیین، تفسیر، پیشبینی، ارزشیابی و کنترل کنشهای انسانی ارائه دهم. انشاءالله در مرحله سوم باید با تکیه بر آن مبانی و این اصول روششناختی، «روش نظریهپردازی در علوم انسانی اسلامی» را مورد تحلیل قرار دهم. به همین دلیل، برای فهم درست کتاب حاضر، مطالعه کتاب مبانی علوم انسانی اسلامی لازم است. بدون مطالعه دقیق آن کتاب، نمیتوان بهره کافی را از این نوشتار برد.
سبک زندگی اسلامی ایرانی
کتاب نظریه 1
دیباچه کنگرهی بینالمللی علوم انسانی اسلامی با هدف ایجاد تحول بنیادین در علوم انسانی مبتنی بر مبانی و آرمانهای اسلامی شروع به فعالیت کرده است. در این راه روشها و فعالیتهای مختلفی جهت تحقق این مطلوب وجود دارد که سطح و عمق فعالیتها نیز میتواند متنوع باشد. اهتمام متولیان امر بر بهرهگیری از همهی ظرفیتها در همهی سطوح میباشد و هر روش و فعالیتی که بتواند ما را به مقصد موردنظر نزدیک کند، مطلوب خواهد بود. به چند شیوه از محققان و اندیشمندان دعوت میشود تا برای نگارش مقالههای عمیق و نوآورانه اقدام کنند: ۱- فراخوان عمومی؛ ۲- سفارش مقاله به اساتید توانمند و مبرز برای نگارش مقالهی علمی پژوهشی؛ ۳- سفارش مقالات نظریهپردازانه به اساتید برجستهای که مستعد نظریهپردازی شناخته میشوند. اصولاً باید امکانات محدودِ موجود، صرف بهترین و نتیجهبخشترین فعالیتها شود (شیوهی سوم) اما ارزیابیها نشان میدهد که صرف تمام امکانات در این بخش در بسیاری مواقع نتیجه مفیدی در پی نداشته است. درمجموع نقطهی ثقل و تمرکز کنگره بر تدوین مقالات نظریهپردازانه است و حرکت در این مسیر از کنگرهی سوم آغاز شده است. «کتاب نظریه» مجلهای است که به زودی اولین شمارهی آن توسط دبیرخانه دائمی کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی منتشر خواهد شد.
اهمیت نظریهپردازی محصولات علمی دارای سطوح مختلفی از جهت عمق و گسترهی بسط و زایش هستند. همچنین آثار علمی دارای کارکردهای متفاوت هستند که به جهت اغراض و اهداف گوناگون تولید میشوند. «نظریه» از این منظر در بالاترین درجه علمی قرار میگیرد. اساساً بخش مهمی از ادعای پیشرفت و قدرت در جامعه صنعتی غرب مبتنی بر تولید نظریههای گوناگون در عرصههای مختلف توسط این جوامع است. نظریه در همهی علوم دارای مرتبهای برین است و در علومانسانی اهمیتی صدچندان مییابد. این شأن و مرتبت، هم ناشی از اهمیت بنیادین و هم متأثر از سختی در تولید است. شاید بتوان گفت در عرصهی علم مشکلترین کار، تولید نظریه است. بیتردید عمدهی محصولات علمی نظریهپردازانه نیستند. تمام این آثار به این دلیل «علمی» دانسته میشوند که روشمند انجام شده و در تولید آن قواعد مقبول هر رشته و حوزهی تخصصی رعایت شده است؛ اما نظریه چیست و چه کاری را میتوان نظریهپردازانه نامید؟ با هر تعریفی، آنچه در اینجا مهم است نقطهی تمایز آن با کارهایی است که بهاصطلاح علمی ـ پژوهشی نامیده میشود. در مقالات و آثار علمی ـ پژوهشی باید قواعد مرسوم تا حد ممکن و مقدور رعایت گردد. ممکن است یک مقاله ازاینجهت بالاترین امتیاز را کسب کند اما نظریهپردازانه نباشد. در مسیر تولید علوم انسانیاسلامی توجه به این تفاوت و تمایز بسیار مهم است. بلاشک رعایت قواعد و روشهای مرسوم علمی مهم است و در ارزیابی مقالات دریافتی، شاخصهای آن مبنای رد و تأیید میباشد اما اتکا به این ستونها و توقف در این منزل برای ما شکست محسوب میشود. البته برای تعریف نظریه و معیارهای آن هم باید به اجماع نسبی نزدیک بشویم؛ بنابراین ما باید به سمت تولید نظریه در عرصههای مختلف حرکت کنیم و از اندیشمندان و محققان فاضل دعوت به عمل آوریم در این معرکه حضور پیدا کنند. بدیهی است که این مسیری طولانی و پر سنگلاخ است و باید تدارکات و تجهیزات لازم مادی و اخلاقی برای مقابله با خطرات راه فراهم گردد. مطمئناً با اخلاص و اتکال به خدای متعال و اتصال به منبع علم و حکمت لایزال، مقصد چندان هم دیر و دور نیست و مشروط به رعایت تقوا، درهای رزق و برکت علمی از زمین و آسمان گشوده خواهد شد؛ و بدانیم پای در مسیر نهادن قدم اول و شرط اصلی پیشرفت است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ». (سوره عنکبوت آیه ۶۹)
مبنا و روش کار در نظریه پردازی الف- منظور از نظریه در یک تعریف، نظریه مجموعهای از گزارههای بههمپیوسته است که مکمل یکدیگرند و یک پدیده را از جنبههای گوناگون توضیح داده و روابط حاکم بر آن را برای ما بازگو میکنند. نظریه را معادل با منظومه هم گرفتهاند. از این منظر، نظریه مجموعهای سازمانیافته از ایدهها و مفاهیم مجرد است که یک زمینهی ویژه را موضوع خود قرار میدهد و آن را تشریح و روشن میسازد. در تعریفی دیگر «یک نظریه مجموعهای از سازهها (مفاهیم)، تعاریف و گزارههای به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیشبینی پدیدهها دید نظامیافتهای از پدیدهها ارائه میکند» این تعریف سه چیز را مشخص میکند: یک، نظریه مجموعهای از گزارهها است که از سازههای تعریفشده و به هم مرتبط تشکیل شدهاند. دو، نظریه روابطی را بین مجموعهای از متغیرها (سازهها) برقرار میسازد و با این عمل دیدگاه نظامیافتهای از پدیدههای توصیفشده توسط متغیرها ارائه میدهد. سرانجام نظریه پدیدهها را تبیین میکند. این کار با مشخص ساختن اینکه چه متغیرهایی به چه متغیرهایی و چگونه مربوطاند صورت میگیرد و بدین ترتیب محقق میتواند از بعضی متغیرها متغیرهای دیگری را پیشبینی کند. نکته مهم دیگر اینکه هر نظریهای در پی حل مشکل و پاسخگویی به یک یا چند مسئله میباشد. بر این اساس برای نظریه میتوان معیارهای زیر را در نظر گرفت: • تشخیص و تبیین مسئلهی کلان و اصلی • تعریف دقیق سازههای مفهومی • روش مناسب حل مسئله در راستای تولید نظریه • بیان ارتباط دقیق و نظامیافته مفاهیم • توصیف پدیدهها مبتنی بر روابط بین متغیرها • تبیین پدیدهها مبتنی بر روابط بین متغیرها • انسجام درونی و ارتباط نظاممند بین عناصر مفهومی • عدم تناقض منطقی ابعاد مختلف نظریه • قدرت تعمیم نظریه با توجه به کلیت و شمول آن • استحکام اصولی در مقابل تغییرات جدید و نیز نظریههای مخالف و رقیب • بیان دقیق دستاوردها و نتایج (بنیادی و کاربردی) ب) افراد مناسب برای نظریهپردازی دو گروه میتوانند مدنظر قرار بگیرند: – اول، محققان و اساتید مجربی که سالها در یک حوزه کار مطالعاتی انجام دادهاند و احتمالاً میتوانند مبتنی بر این تجارب به تولید نظریه بپردازند. – دوم، محققان جوانی که قابلیت و استعداد نظریهپردازی در آنها دیده میشود. طبیعتاً تشخیص این قابلیت بر عهده اساتیدی است که در فضای دانشگاه و حوزه با این افراد معاشرت و مراوده علمی داشتهاند. ج) روش تعامل برای تدوین مقاله ۱- شناسایی محققان موردنظر در رشتههای مختلف ۲- ابلاغ موضوع به محقق موردنظر و تعیین موضوع و مسئله پیشنهادی از طریق گفتوگو و مذاکره با ایشان ۳- مقاله طی فرآیندی تعاملی تولید میشود. به این معنا که محقق شروع به نگارش میکند و بهتناوب و با مذاکره با رئیس کمیسیون، کار پخته و نهایی میشود.
درمجموع مقاله با طی فرآیند زیر باید تدوین و تأیید گردد: مرحله اول: ارائه طرح ابتدایی، تأیید آن و عقد قرارداد. مرحله دوم: تأیید مقاله توسط دو ارزیاب و احراز حداقل امتیازات مقاله نظریهپردازانه. مرحله سوم: برگزاری نشست علمی و اصلاح نهایی مقاله بر اساس نتایج نشست علمی (در چارچوب نظامنامه کرسیهای نظریهپردازی) و تأیید نهایی توسط داوران.
برخی از فعالیتهای صورت گرفته در حوزه نظریه پردازی ۱- تدوین شیوهی انجام کار: تاکنون برای تحقق این امر فعالیتهای مختلفی صورت گرفته است. قبل از هر چیز با همفکری مسئولین کمیسیونهای دوازدهگانه تلاش شد طرح و متد دریافت مقالات نظریهپردازانه تدوین گردد. با عنایت اساتید ارجمند درنهایت مسیر و مبنای درست و روشمندی برای این موضوع فراهم آمد. ۲- شناسایی محققان رشتههای مختلف: با کمک اساتید و شورای علمی کنگره تعدادی از اساتید باصلاحیت در این حوزه شناسایی شدند. ۳- مذاکره با تعدادی از اساتید و عقد قرارداد: تاکنون با برخی اساتید مذاکره شده و توافقهای ابتدایی هم صورت گرفته است. برخی اساتید ارجمند نیز فعالیت نگارش مقالات را شروع کردهاند: – تأیید دو طرح در حوزهی جامعهشناسی و عقد یک قرارداد؛ – تأیید یک طرح در حوزهی روانشناسی و عقد قرارداد؛ – تأیید دو طرح در حوزهی حقوق و عقد دو قرارداد؛ – تأیید چهار طرح در حوزهی مدیریت؛ – تأیید پنج طرح در حوزهی اقتصاد؛ – ارائه یک مقاله کامل در حوزهی مدیریت راهبردی؛ – تأیید دو طرح و ارائهی یک مقالهی کامل در حوزهی فلسفه و روششناسی علوم انسانی اسلامی و عقد یک قرارداد.
عناوین چهار مقاله شمارهی اول کتاب نظریه: ۱) فقه تربیتی؛ نظریهای نو و اصیل در تعلیم و تربیت اسلامی/ آیت الله علیرضا اعرافی ۲) نظریهی تکاملی بانکداری اسلامی/ حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید عباس موسویان ۳) مبانی معرفتشناختی اقتصاد اسلامی و بررسیهای علمی ـ اجتماعی/ دکتر مسعودالعالم چودری ۴) یک نظریهی بنیادی اسلامی در قلمرو پیشرفت/ دکتر عطاءالله رفیعی آتانی
کتاب نظریه 2
کنگرهی بینالمللی علوم انسانی اسلامی با هدف ایجاد تحول بنیادین در علوم انسانی مبتنی بر مبانی و آرمانهای اسلامی شروع به فعالیت کرده است. در این راه روشها و فعالیتهای مختلفی جهت تحقق این مطلوب وجود دارد که سطح و عمق فعالیتها نیز میتواند متنوع باشد. انتشار «کتاب نظریه» ازجمله این فعالیتها به شمار میرود. نظریه در همهی علوم دارای مرتبهای برین است و در علومانسانی اهمیتی صدچندان مییابد. این شأن و مرتبت، هم ناشی از اهمیت بنیادین و هم متأثر از سختی در تولید است. شاید بتوان گفت در عرصهی علم مشکلترین کار، تولید نظریه است و بیتردید عمدهی محصولات علمی نظریهپردازانه نیستند. «کتاب نظریه»، کتابی در عالیترین سطح علم و تحقیق برای انتخاب و معرفی نظریههای برتر در عرصه علوم انسانی اسلامی است که در ادامه گزارشی مختصر از دومین جلد این کتاب را میآوریم: اولین نظریه اختصاص با عنوان «رهیافتی برای تولید علوم انسانی اسلامی در بستر تعامل فقه با عرف، عقل و مصلحت در پژوهشهای آیتالله علیدوست» نوشته سیدمرتضی حسینی کمالآبادی میباشد. آیتالله ابوالقاسم علیدوست، پژوهشهای خود را مبتنی بر ظرفیتشناسی منابع و نهادهای فقهی و اصولی بنیان نهاده است. او از پیوند فقه و عقل شروع میکند و با بهرهگیری از ظرفیتهای عقل در استنباط، کاربست مصلحت در فقه را با فقه امامیه مناسبسازی مینماید. وی با ارائهی نظریهی «معقولهای عرفنما» سادهانگاری و عبور بسیط از عرفها را با مشکل مواجه میکند و بدینسان کارایی استقلالی برای دستهای از عرفها قائل میشود و در کشف و بیان کاراییهای ابزاری عرف نیز پژوهشی نوآورانه دارد. این رویکرد استاد علیدوست زمینه و ظرفیت فراخی را برای تعامل برهمافزای فقه و علوم انسانی و اجتماعی فراهم میسازد، و البته همین موضوع سبب شد تا وی شایستهی دریافت دومین جایزهی جهانی علوم انسانی اسلامی تشخیص داده شود. او توانسته با طراحی مسئلهی پژوهشی دقیق، با کاوشی گسترده و با روش صحیح فقه جواهری، به پیشبرد دانش کمک شایانی نماید. حسینی کمالآبادی در این مقالهی تلاش کرده تا نوآوری ایشان را در قلمرو مناسبات فقه با عقل، عرف و مصلحت به مثابه رهیافتی برای برهمافزایی فقه و علوم انسانی و اجتماعی نشان دهد. اما مقاله دوم با عنوان «نظریهی اسلامی تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» نوشته سیدجلال دهقانی فیروزآبادی میباشد. هدف این مقاله، طرح و پردازش نظریهای اسلامی برای تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای رهیافت فقه سیاسی شیعه و روش اجتهاد است. نظریهای که چهارچوب نظری و مفهوم تحلیلی تبیینکنندهای را برای تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و الگوی تصمیمگیری آن فراهم میسازد. ادعای این نظریه آن است که الگوی تصمیمگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران «عقلانی چندلایه» است. در الگوی «عقلانی چندلایه»، فرایند تصمیمگیری دومرحلهای است؛ به گونهای که تصمیمها در دو مرحلهی متوالی و مرتبط اخذ میشوند. در مرحله نخست، تصمیمگیرندهی مؤمن و متعهد به اعتقادات، ملتزم به احکام و متخلق به اخلاق اسلامی، در چهارچوب احکام اسلامی گزینههای بدیل را محدود و محصور میکند؛ به گونهای که گزینههای ناسازگار با احکام شرعی و توجیهناپذیر در چهارچوب شرع حذف میشوند و تنها گزینههای مشروع و مباح باقی میمانند. در دومین مرحله تصمیمگیری سیاست خارجی، پس از حذف گزینههای مخالف و ناسازگار با احکام الهی اولیه و ثانویه و احکام حکومتی مبتنی بر مصلحت، گزینههای باقیمانده بر اساس تحلیل هزینه- فایدهی مبتنی بر منطقِ نتیجه انتخاب میشوند؛ زیرا این گزینهها همگی دربردارندهی مصلحت و فاقد مفسده هستند؛ اما انتخاب آنها نتایج یکسانی نخواهد داشت. ازاینرو تصمیمگیرندهی سیاست خارجی تلاش میکند در چهارچوب عقل عاقبتاندیش بهترین گزینه را انتخاب کند؛ یعنی گزینهای که متضمن بهترین نتیجه با کمترین هزینه است. برایناساس سائق و محرک اصلی تصمیمها، کنشها و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، انگیزهی «ادای تکلیف مبتنی بر مصلحت» است. ازاینرو مفهوم تحلیلی «مصلحت» نیز تبیین و تحلیل کاملتری از انگیزه، تصمیمها، کنشها و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ارائه میدهد؛ زیرا مفاهیم تحلیلی دیگری مانند منفعت، قدرت، امنیت، ثروت، آزادی عمل و رهایی، متضمن ارزشهایی هستند که در چهارچوب مفهوم مصلحت، قابل تعقیب و تبیین نظری و عملی میباشند. سومین نظریه را دکتر اصغر افتخاری دانشیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق علیه السلام با عنوان «نظریهی اسلامی امنیت» مطرح کرده است. این مقاله را دو تن از اساتید صاحبنظر در حوزه علوم سیاسی ارزیابی، و نظریهپردازانه بودن آن را با امتیاز «خیلی خوب» (۸۰۰ از ۱۰۰۰) تأیید کردند. گفتنی است که این مقاله جزو معدود مقالاتی است که از بین مقالات متعدد دریافتشده، در فرایند داوری موفق به کسب عنوان «نظریهپردازانه» شد. در این مقاله امنیت از جمله نیازهای بنیادین و راهبردی همهی افراد و جوامع است که مطالعات و نظریههای ارائهشده دربارهی آن، از سابقهای دیرین برخوردار است. بااینحال بررسی انتقادی نظریههای موجود، حکایت از آن دارد که رویکرد حاکم از حیث هنجاری، عموماً سکولار است. این در حالی است که اقتضای انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی، طراحی و کاربست نظریهای شریعتمدار از امنیت است؛ نظریهای که بر مبنای اصول و آموزههای اسلامی شکل گرفته باشد و بتواند به تأمین اهداف راهبردی جامعه دینی کمک کند. در نوشتار حاضر محقق از این منظر به موضوع امنیت پرداخته، و از رهگذر معرفی و نقد نظریههای امنیتی سلبینگر، به نظریهای ایجابی از امنیت بر پایهی مکتب اسلام دست یافته که میتواند به مثابه بدیلی برای نظریههای موجود عمل کند. محقق با رجوع به نصوص و تجربهی اسلامی، و کاربست روش تحلیلی (که از آن در مطالعات اسلامی به تفسیر قرآن به قرآن یاد کردهاند)، نظریهای ایجابی از امنیت را ارائه میکند که در آن، امنیت به مثابه وضعیتی مبتنی بر تعادل بین خواسته–داشته در چهارچوب ضریب ایدئولوژیک جامعه، فهم و مدیریت میشود. این نظریه به دلیل ایجابی بودن از محظور امنیتیِ پدیدآمده در رویکرد سلبی بهدور است؛ و از سوی دیگر به سبب توجه به ارزشها و هنجارهای دینی در قالب ضریب ایدئولوژیک و همچنین تحلیل و مدیریت خواستهها و داشتهها، از سکولاریسم (عرفیگرایی) متعارف متمایز است. در مجموع میتوان آن را نظریهای اسلامی برای تحلیل و مدیریت امنیت معرفی کرد. «الگوی پیشنهادی محله، با مرکزیت مسجد و فضاهای عمومی مورد نیاز در شهر ایرانی-اسلامی»عنوان مقالهای است که دکتر محمدرضا پورجعفر، استاد گروه شهرسازی دانشکده هنر و معماری دانشگاه تربیت مدرس با همکاری علی پورجعفر، پژوهشگر دکترای شهرسازی، دانشکده هنر و معماری دانشگاه تربیت مدرس عنوان کردهاند. در این مقاله (که برگرفته از نظریهی ارائهشده با همین عنوان در کرسیهای نظریهپردازی است) تلاش شده است تا نخست مبانی طراحی محلههای مسکونی در شهرهای اسلامی از صدر اسلام بهاختصار بررسی شود و نقش و جایگاه مسجد به عنوان یکی از عوامل مهم و تعیینکنندهی ابعاد فیزیکی و همچنین برطرفکنندهی بسیاری از نیازهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بخشهای مسکونی شهر، مشخص گردد. برایناساس مبانی واحدهای همسایگی (به عنوان نظریهی رقیب) که ابتدا توسط شهرسازان امریکایی در سال ۱۹۱۱ ارائه شد و به طور گستردهای حتی در کشورهای اسلامی مورد استفاده قرار گرفت، بررسی شده است. سپس با روش توصیفی - تحلیلی، مبانی مربوط به محلهها در شهرهای دوران اسلامی با مبانی طراحی و برنامهریزی واحدهای همسایگی در غرب مقایسه شد. بدینوسیله برتری مبانی طراحی محلهها در شهرهای اسلامی که مساجد، حسینیهها، تکایا و یا دیگر ابنیهی مذهبی نقش بسزایی در آن داشتهاند، مشخص گردید. از بررسی محلهها در شهرهای اسلامی گذشته، چنین استنباط میشود که مسجد، نقشی بسزا در ابعاد کیفی طراحی شهرها و بازتاب اجتماعی مسائل داشته است و در این زمینه، نسبت به مبانی طراحی واحدهای همسایگی در غرب (که تنها به مسائل فیزیکی و کمّی میپرداختهاند و مدرسه، مرکز ابتدایی آنها بوده است) وضع بهتری داشته است. گفتنی است که در اینجا پایداری به معنای تداوم، استمرار و ماندگاری است و ادامهی حیات بسیاری از محلههای قدیمی در شهرهای کهن ایران، خود دلیلی بر این مدعاست. در پایان ضمن ارائهی الگویی برای محلهی ایرانی اسلامی، به نکات مهمی از این دست اشاره شده است: ایجاد بستری بهصورت فضای پیشخوان مسجد برای تعاملات اجتماعی به عنوان میدان محله بدون مزاحمت تردد (ترافیک) سواره، در نظر گرفتن نقش مساجد و حسینیهها به عنوان بناهای شاخص محله در کنار دیگر کاربریها و فراهم آوردن امکان دسترسی بهصورت پیاده و راحت به آن در طراحی محلههای مسکونی معاصر در شهرهای جدیدِ روبهگسترش و در حال احیا.
کتاب نظریه 3
در این کتاب، سه مقاله زیر به چاپ رسیده است:
- «مبانی و روش تحقیق تکاملی در علوم انسانی ـ اسلامی» از علیرضا پیروزمند و عباس جهانبخش
پیروزمند در این مقاله نوآورانه تلاش داشته تا راهی برای تولید علوم انسانی اسلامی برمبنای نگاه فرهنگستان باز کند. به این دلیل که نقطۀ کانونی بحث در مراحل «فلسفه و روش» و «روش علوم» قرار دارد، دستاوردهای فلسفۀ نظام ولایت، بهعنوان پیشفرض و اصول موضوعه در نظر گرفته شده است و ادلۀ اثبات خودِ فلسفه به سایر مکتوبات فرهنگستان واگذار شده است. بر این مبنا مقاله شامل سه بخش اصلی است: اصول و مفروضات اساسی که ذیل عنوان فلسفه و روش و بدون بحثهای استدلالی تفصیلی ذکر و به اختصار با مبانی مهمترین نحلههای فلسفه و روش مقایسه میشود؛ بخشی که به «روش تحقیق تکاملی» و مقایسۀ آن با رایجترین روشهای تحقیق علوم اجتماعی میپردازد؛ و درنهایت، تلاش شده با ذکر یک مثال و پژوهش عملی انجامشده، کاربرد عملی روش تحقیق پیشنهادی و مزایا و دستاوردهای آن بهصورت عینی و ملموس نمایش داده شود.
- «توسعۀ گسترۀ اصول فقه با ارائۀ ساختار جدید از آن» از ابوالقاسم علیدوست
آیتالله علیدوست آثار متعددی در زمینۀ فقه ازجمله سهگانۀ فقه و عرف، فقه و مصلحت و فقه و عقل تألیف کرده است.
وی در کتاب فقه و عقل میکوشد تا ضمن نقد دیدگاهها، مبانی، ادله و نتایج کاربردهای استقلالی و غیراستقلالی عقل، آسیبهای کاربرد عقل در فقه را روشن کند و به شبهات و پرسشهای پیرامونی آن پاسخ گوید. دریافت جوایز و رتبههای گوناگون در مجامع و همایشهای علمی مختلف در کارنامۀ این اثر به چشم میخورد؛ از باب نمونه میتوان به جشنوارۀ علامه طباطبایی اشاره کرد که این کتاب را بهعنوان کتاب ممتاز معرفی کرده است. همچنین، این اثر متن درسی برخی از مراکز معتبر علمی است و جزء اولین آثار در موضوع خود بوده و بهعنوان یکی از کتب مرجع در این زمینه قلمداد میشود. در کتاب فقه و عرف که بهعنوان متن آموزشی و پژوهشی برای دانشجویان و محققان عرصۀ فقه و حقوق نگاشته شده است؛ نقل و کارکرد عرف در سطوح مختلف استنباط و اجرا در قالب کارکرد استقلالی و ابزاری عرف را بررسی و نظریههای گوناگون سایر مذاهب فقهی را ارزیابی کرده است. کتاب فقه و مصلحت درصدد است با نگاه تطبیقی، جایگاه و کارکردهای مصلحت و شیوۀ تشخیص آن را براساس مبانی و منابع فقه اهل بیت (ع) در نظام فقهیـحقوقی اسلام و با توجه به موضوعات و نیازهای نوپدید جستوجو کند. در این مقاله ایشان بر این باور است که تاریخ تکون دانش اصول، در قالب طرح مسائل اصولی به سالهای آغازین اسلام و تاریخ تأسیس آن بهعنوان یک دانش بازگشت میکند و در این تاریخ طولانی، ساختارهایی متعدد و عموماً به هم نزدیک برای این دانش پیشنهاد شده است. ساختار مشهور همان ساختار «کفایه الاصول» است که از گذشتگان به ارث رسیده است. به نظر ایشان دربارۀ این ساختار و مسائلی که در درون خود جای داده است، ملاحظات اساسی وارد است و تحقیق حاضر به این پدیده در سه ساحت ملاحظه دارد: نبود محوری معین در این ساختار، نقص گفتوگو دربارۀ مسائلی که در این ساختار عرضه شده است و عدم ورود به مسائلی که روشنکنندۀ وظیفۀ مبیّنان شریعت است. ملاحظات این تحقیق بر ساختار موجود و مشهور اصول فقه است.
- «خانۀ کعبه، الهامبخش در طراحی نیایشگاه مطلوب اسلامی» از عبدالحمید نقرهکار
نقرهکار با اتکا به این مبنا که مکتب اسلام مبتنیبر کلام الهی و سنت معصومین بهعنوان مکتبی جامع و مانع، خطاناپذیر و تکاملی، با دو بال حکمت نظری و حکمت عملی خود، هم اصول فرازمانی و فرامکانی (راهبردیـمفهومی) و هم راهکارهای عملی برای خلق آثار شایستۀ انسان ارائه کرده است؛ تلاش کرده در این مقاله بهطور خاص یک مصداق معمارانه که با الهام الهی توسط پیامبر او، حضرت آدم ساخته شده است را ارزیابی و تحلیل کند. به نظر وی نیایشگاههای اسلامی مثل خانۀ کعبه، باوجود نسبی و اعتباریبودن کالبد آنها که در عالم طبیعت تجلی یافته است، ازنظر عناصری نظیر ایدههای هندسیـفضایی و نمایههاـآرایهها که جزء علوم نیمهتجربی و نیمهتجریدی محسوب میشوند، میتوانند برای همۀ زمانها الهامبخش باشند. مصداق این مهم را میتوان در ویژگیهای تاریخی و محتوایی، ویژگیهای کالبدی و بیرونی و ویژگیهای فضاییـهندسی و درونی جستوجو کرد.
کتاب نظریه 4
کتاب نظریه 4 کتابی در عالیترین سطح علم و تحقیق برای انتخاب و معرفی نظریههای برتر در عرصه علوم انسانی اسلامی
نویسندگان: علی اکبر رشاد، نجف لک زایی، حسین بستان، عبدالحسین خسروپناه زیر نظر هیئت عالی داوری
با نظریاتی چون:
«نظریۀ ابتناء» از آیت الله علی اکبر رشاد، «امنیت متعالیه» از حجت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لک زایی، «روش استقرایی ـ قیاسی نظریه سازی دینی در علوم اجتماعی» از حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسین بستان، «در جست وجوی علم تمدن ساز؛ الگوی حکمی ـ اجتهادی علوم اجتماعی و مبانی آن» از حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه
مبانی علوم انسانی اسلامی
مقدمه جریان فعال در تحول علومانسانی با رویکرد اسلامی جریانی است نوپا که عناصر اصلی این ارگانیسم زنده و پویا دائماً در حال رشد و بالندگی است. این نوپایی در بخشهای مختلف ظهور مییابد منجمله در نیل به تعریفی روشن، مستدل و قابل دفاع از علوم انسانی اسلامی مبتنی بر مبانی متقن دین مبین اسلام. به هرحال گروههای مختلفی با سطوح فکری و عقیدتی متنوع مشتاق حرکت در این مسیرند و این گروهها از جهات مختلف تفاوتهای نگرشی و روشی دارند؛ از قبیل تفاوت در تعریف علوم انسانی اسلامی. البته تمام این گروهها در یکچیز متفقاند و آن ضرورت تغییر در ریل علوم انسانی مرسوم و وجوب ریلگذاری بر مبنای اسلام. یک واقعیت را نادیده نباید گرفت و آنهم غلبه کمی مدافعان علوم سکولار حتی در دانشگاهها و مراکز ایران اسلامی است؛ و جریان مدافع علم اسلامی ولو اینکه بسیار انگیزهمندتر و پرهیجانتر در این مسیر حرکت میکند اما دارای عِدّه و عُدّهی کمتری است و در این مسیر پرتلاطم و پر معارض لازم است بر انسجام و اتحاد نظری و عملی تأکید بیشتری شود. حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی هم اکنون به عنوان دانشیار گروه فلسفه در مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) مشغول خدمت است و به جد میتوان ایشان را یکی از نویسندگان موفق در عرصه علوم انسانی اسلامی برشمرد. از مهمترین آثار وی در این زمینه میتوان به «سبک زندگی اسلامی ایرانی» چاپ مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا، «اصول و مبانی عرفان عملی در اسلام» چاپ انتشارات سمت و انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و «خوب چیست؟ بد کدام است؟» چاپ مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی اشاره کرد. کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» در واقع نقطهی عطف کار ایشان در زمینهی علوم انسانی اسلامی است که تلاش میکند تا با تأمین مبنای نظری علوم انسانی اسلامی، ضرورت و نظرات موافق و مخالف را در 9 فصل به تصویر بکشد.
مسئله اصلی کتاب کتاب در جستجوی پاسخ دادن به سؤالاتی از این قبیل است که علوم انسانی چه نوع علومیاند؟ چه تفاوتها و تمایزهایی با علوم غیرانسانی دارند؟ هدف یا اهداف علوم انسانی چیست؟ علوم انسانیِ اسلامی به چه معنی است؟ آیا قید «اسلامی» در این ترکیب، احترازی است یا توضیحی؟ روش تحقیق در علوم انسانی اسلامی به چه صورت است؟ روش تحلیل و داوری نظریهها در علوم انسانی چگونه است؟ آیا منحصر دانستن روششناسی علوم انسانی در روش تجربی موجه است؟ آیا استناد به متون دینی در تحلیل کنشهای انسانی، علم تولیدی ما را امری اختصاصی و درون دینی نمیکند؟ چگونه میتوان درستی نظریهی خود را برای کسانی که همکیش و هم آیین ما نیستند، تبیین کرد؟ ارزشها چه نقشی در علومانسانی دارند؟ آیا پذیرش تأثیر ارزش در دانش، مستلزم از دست دادن عینیت و بیطرفی علمی نیست؟ چگونه میتوان از علوم انسانی اسلامی سخن گفت و درعینحال ویژگیهای عینیت، بیطرفی، آزاداندیشی و واقعگرایی علمی را تأمین کرد؟ دلایل مخالفان علمدینی و علوم انسانیِ اسلامی بهطور خاص، چیست؟ از چه قوت و اعتباری برخوردارند؟ که کتاب در ادامه به یک یک سؤالات وابی در خور ارائه میکند.
ساختار کلی کتاب برای ارائه پاسخهایی روشن و منطقی به این نوع پرسشها، محتوای کتاب در ۹ فصل دستهبندیشده است: فصل اول، به تبیین مباحث کلی و مقدماتی اختصاصیافته است. در این فصل ضمن اشارهای کوتاه به مباحثی دربارهی تاریخچهی علومانسانی و ایدهی علوم انسانی اسلامی، نکتههای نسبتاً مفصلی دربارهی اهمیت و ضرورت پرداختن به این بحث بیان شده است. بدین ترتیب، غیرمستقیم سخن برخی از مخالفان این ایده، که مدعی غیرضروری بودن طرح این مسئله هستند، نقد و رد شده است. فصل دوم به بحث از چیستی علومانسانی اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش بیان میدارد که علیرغم گسترش علومانسانی در همهی دنیا، بسیاری از دانشجویان و حتی فارغالتحصیلان رشتههای مختلف علومانسانی، تعریفی روشنی از این حوزهی معرفتی ندارند. از طرفی هرگونه حرکتی در جهت ایجاد تحوّل در علومانسانی یا اسلامیسازی آن و یا تولید علوم انسانیِ اسلامی نیز بسته به داشتن درکی روشن از دانش، روششناسی، هدف و غرض این علوم است. در این فصل، ضمن اشاره به اختلافهای فراوان در تعریف علومانسانی و توجه دادن به ابعاد توصیفی و تجویزی این علوم، تلاش شده با ذکر ویژگیهایی برای موضوع مورد مطالعهی علومانسانی، تعریفی شفاف و کارآمد ارائه شود. فصل سوم اختصاص به معناشناسی «علوم انسانیِ اسلامی» دارد. در این فصل، ابتدا تفاوتهای چهار اصطلاح «تحول علومانسانی»، «بومیسازی علومانسانی»، «اسلامیسازی علومانسانی» و «علومانسانی اسلامی» یبان شده و سپس گزارشی اجمالی از یازده تعریف مطرحشده برای علمدینی و علوم انسانی اسلامی ارائه میگردد و در نهایت نویسنده معنای مد نظر خود را تبیین و تفسیر مینماید. نویسنده در فصل چهارم به معرفی و تبیین چند دیدگاه مهم در حوزهی علوم انسانی اسلامی میپردازد. در این فصل ضمن اشاره به انواع دیدگاهها و دستهبندیهای مختلفی که از دیدگاههای مطرحشده دربارهی ایدهی علمدینی ارائه شده، دیدگاه دو تن از موافقان این ایده نیز به اختصار گزارش شده است. فصل پنجم به مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی پرداخته و در ذیل هرکدام از مبانی پنجگانهی «معرفتشناختی»، «هستیشناختی»، «دینشناختی»، «انسانشناختی» و «ارزششناختی»؛ به اموری اشاره شده است که تأثیری مستقیم در نوع نگاه دانشپژوهان و محققان به علومانسانی دارد و زیرساخت و بنیان علوم انسانی اسلامی را شکل میدهند. البته در این فصل، حتیالامکان، از توضیح، تحلیل و تعلیل مبانی، صرف نظر شده و خوانندگان به منابع تفصیلیتر دربارهی هرکدام از آن مبانی ارجاع داده شدهاند. فصل ششم، نویسنده ابتدا ضمن بیان اهمیت مسئلهی روش در تمایز علوم، به تأثیرپذیری روش تحقیق از دیدگاههای معرفتشناسانهی محققان میپردازد و سپس به معرفی نظریهی «وحدت روش علمی» و نقد و بررسی ادلهی قائلین این دیدگاه پرداخته و در ادامهی نظریهی «تکثر روشی علومانسانی» را توضیح و دیدگاه اسلامی در این موضوع را تبیین مینماید. فصل هفتم به تحلیل نقش نظام ارزشی در علومانسانی میپردازد. در این فصل ضمن نقد و رد دیدگاههایی که مدعی عدم تأثیر ارزشها در علومانسانی هستند، نظریهی «تأثیرپذیری علومانسانی از نظام ارزشی» محققان، به تفصیل تبیین شده است. بدین منظور، تأثیر ارزشها در مراحل مختلف تولید علم، اعم از مرحلهی انتخاب موضوع و مسئلهی تحقیق، انتخاب هدف و غایت تحقیق، روند تحقیق و نهایتاً در مرحلهی نتیجهگیری و کاربرد تحقیق مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. فصل هشتم با عنوان «علوم انسانی اسلامی، واقعبینی و آزاداندیشی علمی» نگارنده به دنبال آن است که نشان دهد ایدهی علوم انسانی اسلامی نه تنها منافاتی با واقعبینی و آزاداندیشی علمی ندارد بلکه بدون پذیرش آن نمیتوان از بیطرفی علمی، حقیقتپژوهی و آزاداندیشی سخن گفت. در این فصل با تحلیل برخی از فضایل و رذایل اخلاقی در عرصهی پژوهش، معلوم شده است که فقط در سایهی پایبندی به اخلاق و ارزشهای اسلامی و الهی است که میتوان واقعبینی علمی و آزاداندیشی را تأمین کرد. و نهایتاً در فصل نهم هشت دلیل از مهمترین ادلهی مخالفان علوم انسانی اسلامی موردبررسی و نقد قرار گرفته است.
ویژگیهای این کتاب 1. تاکنون اندیشمندان و نویسندگان جهان اسلام کتابهای فراوانی دربارهی علمدینی و اسلامیسازی علومانسانی تدوین کردهاند. با وجود این، رویکرد عمدهی آنان معرفی دیدگاهها و احیاناً نقد و بررسی بوده است؛ اما این کتاب سعی کرده ضمن توجه به دیدگاههای موجود ابعاد مختلف علومانسانی را مورد توجه قرار داده و اسلامی بودن علومانسانی را در هرکدام از آنها تشریح و تحلیل کند. به همین دلیل مسائلی چون موضوع، روش، هدف، مبانی، کارکردها و ویژگیهای علوم انسانی اسلامی در مقایسه با علومانسانی غیر اسلامی مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است. 2. بیشتر کتابهایی که تاکنون در حوزهی علمدینی نوشته شده است، متمرکز بر اسلامیسازی علومطبیعی بودهاند و به صورت گذرا و ضمنی به مبحث علومانسانی پرداختهاند؛ اما کتاب حاضر اختصاص به بحث علومانسانیِ اسلامی دارد و سعی کرده است همهی مباحث خود را در همین موضوع متمرکز کند و نفیاً یا اثباتاً از ورود به بحث علوم طبیعی اسلامی خودداری کند. 3. این کتاب به عنوان کتابی درسی در زمینهی فلسفهی علوم انسانی اسلامی نوشته شده است و به همین دلیل سعی شده برخی از ویژگیهای شکلی کتاب درسی در آن رعایت شود. به عنوان مثال، در پایان هر فصل هم خلاصه فصل ذکر شده و هم پرسشهایی ناظر به محتوای فصل و هم موضوعاتی برای تحقیق و پژوهش بیشتر محققان و خوانندگان معرفی گردیده است. 4. با توجه به گستردگی مباحث و موضوعات مربوط به علوم انسانی اسلامی و محدودیت کتاب حاضر سعی شده برخی از مباحث یا دیدگاههای مهم در این موضوع در پایان هر فصل و ذیل عنوان «برای پژوهش بیشتر» ذکر شود. تأمل و دقت در این مسائل و مباحث و تحقیق دربارهی آنها میتواند حوزهی اطلاعات و دانش خوانندگان این کتاب را گستردهتر و عمیقتر کند. 5. این کتاب بهجای نظریهمحوری یا مکتبمحوری، اغلب مباحث خود را به صورت مسألهمحور و با نگاهی جامع به مسائل مورد بحث، دنبال کرده است. روشن است که پژوهشهای مسألهمحور نه تنها دشوارترند بلکه اقتضائاتی دارند که بیتوجهی به آنها موجب ناکارآمدی تحقیق خواهد شد. به عنوان مثال، در پژوهشهای مسألهمحور منابع مختلف و دیدگاههای متفاوت باید دیده شوند و صرفاً پاسخها و مسائل ناظر به مسئله مورد نظر انتخاب شود. 6. در این کتاب سعی شده از پراکندهگویی و پرگویی پرهیز و با توجه به مخاطبان ویژه این کتاب، مباحث به صورت کوتاه و گویا بیان و از شرح و تفصیل نظریهها و دیدگاهها و مباحث مطرح شده خودداری شود. کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» دارای ۶۲۴ صفحه و در قطع رقعی توسط انتشارات آفتاب توسعه (ناشر آثار مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا) در زمستان 1393 منتشر شده است.
معنا و مبنای علوم انسانی اسلامی
نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی
نویسنده: حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی
کتاب روش نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی نوشتۀ حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی، عضو هیئت علمی مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) پس از انتشار دو کتاب موفقِ مبانی علوم انسانی اسلامی و روششناسی علوم انسانی اسلامی به همت مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا منتشر شد. با انتشار این کتاب سهگانۀ دکتر شریفی در حوزۀ فلسفه علوم انسانی اسلامی تکمیل میشود که منبع بسیار خوبی برای تدریس و پژوهش محققان این حوزه است.
در مقدمۀ کتاب بهخوبی دربارۀ اهمیت نظریهپردازی بهعنوان قلۀ فعالیتهای علمی توضیح داده شده است. صعود به این قله هرچند آرمان برنامههای آموزشی و پژوهشی و از مهمترین آمال محققان و اندیشمندان است، توانمندیهای علمی و مهارتی فراوان، ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی متمایز و شرایط اجتماعی خاصی را میطلبد. به همین دلیل، در طول تاریخ علمی بشر، صعودیافتگان به این قله اندکشمارند؛ درعینحال، بسیاری از اندیشمندان بهدرستی بر این باورند که در این میان نقش اصلی و بیبدیل در وصول به این قله بر عهدۀ «روش» است. روشی که با عمل به آن بتوان از پیچ و خمها و پستی و بلندیهای موجود در مسیر صعود به این قلۀ مرتفع به سلامت عبور کرد. نقشآفرینی روش در این مسیر بهگونهای است که حتی اگر تواناییها و استعدادهای شخصی و امکانات و شرایط محیطی و اجتماعی همگی فراهم باشند، ولی روشی مطمئن برای وصول به این هدف در اختیار نباشد، احتمال صعود به قله نزدیک به صفر است.
تحقیق بدون روش نهتنها بیفایده، که گمراهکننده است. انسان لنگی که در مسیر صحیح حرکت میکند زودتر از دوندۀ چالاکی که در مسیر انحرافی میرود، به مقصد میرسد. کسی که در مسیر انحرافی پیش میرود، هر اندازه تندتر برود به همان اندازه هم در مسیر اشتباه، جلوتر میرود. اگر روش درست در تحقیق علمی بهکار گرفته شود، تأثیر استعدادهای شخصی بسیار ناچیز خواهد بود. فیلسوف عقلگرای فرانسوی، رنه دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶) کتاب گفتار در روش درست راهبردن عقل و طلب حقیقت در علوم را با چنین جملاتی آغاز میکند: «میان مردم عقل از هر چیز بهتر تقسیم شده است. چه، هرکس بهرۀ خود را از آن، چنان تمام میداند و حتی مردمانی که در هر چیز دیگر بسیار دیرپسندند، از عقل بیش از آنکه دارند آرزو نمیکنند. گمان نمیرود همه در این راه کج رفته باشند، بلکه باید آن را دلیل بر قوۀ درستِ حکمکردن و تمیزِ خطا از صواب دانست، یعنی خرد یا عقل، طبعاً در همه یکسان است. اختلاف آرا از این نیست که بعضی بیش از دیگران عقل دارند، بلکه از آن است که فکر خود را به روشهای مختلف بهکار میبرند. … چه ذهن نیکو داشتن کافی نیست، بلکه اصل آن است که ذهن را درست بهکار برند».[۱]
بدون آنکه بخواهیم صحت و سقم سخنان دکارت را دربارۀ تساوی آدمیان در بهرهمندی از عقل و خرد قضاوت کنیم، این حقیقتی انکارناپذیر است که بسیاری از موفقیتها و شکستهای علمی، نه معلول کم و زیاد بودن دانش یا بهرهمندی بیشتر یا کمتر از عقلانیت؛ که معلول و محصول استفادۀ درست یا نادرست از روش یا مهارتِ بهکارگیری روشهای درست علمی بوده است. بیثمری و بیهودگی دانش گذشتگان در بخشهایی از طبیعتشناسی، معلول روشهای نادرستی بود که برای حل این مسائل انتخاب کرده بودند. آنان بهجای آنکه به مطالعۀ عینی، تجربی و مشاهدهای طبیعت بپردازند در گوشهای از اتاق خود مینشستند و با تأملات عقلی و محاسبات برهانی میخواستند تعداد افلاک و یا علل و عوامل خسوف و کسوف را کشف کنند! عدم موفقیت آنان، نه معلول کمکاری و نه معلول کماستعدادیشان بود؛ بلکه تنها معلول و محصول روش نادرستی بود که در مطالعۀ چنان مسائلی بهکار میگرفتند.
هرچند دربارۀ ابعاد مختلفی از روش مثل روشهای گردآوری، روش داوری، روش نقد و امثال آن مکتوبات فراوانی داریم، دربارۀ روش نوآوری و نظریهپردازی، کتابها و مقالات اندکشماری در اختیار است. وقتی به عرصۀ علوم انسانی اسلامی وارد میشویم و یا روش نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی را جویا میشویم بیشتر فقر و فقدان منابع معتبر و مفید را احساس میکنیم و دانشجویان و محققان علوم انسانی اسلامی همواره روشی را مطالبه داشتند که بتوان با آن نظریۀ اسلامی را در مسائل علوم انسانی بهدست آورد. بهراستی چگونه و از چه راهی میتوانیم ازنظر علمی مطمئن شویم نظریهای را که به اسلام نسبت میدهیم واقعاً نظریۀ اسلامی است؟ به تعبیر دیگر، آیا راهی مطمئن برای کشف نظریۀ اسلامی در مسائل علوم انسانی وجود دارد یا نه؟ اگر هست، مراحل و مسیر آن به چه صورت است؟
نویسندۀ ارجمند کتاب، پیش از این در کتابهای مبانی علوم انسانی اسلامی و روششناسی علوم انسانی اسلامی بنیانهای اصلی ارائۀ مدلی جدید برای نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی را فراهم کرده است. باجود استقلالی که آن دو کتاب داشته و دارند، به یک معنا مقدمات علمی ورود به این موضوع را نیز فراهم میکنند.
در فصل نخست کتاب توضیحاتی دربارۀ چیستی نظریهپردازی و اهمیت و ضرورت آن ارائه شده و با نیمنگاهی به تعاریف بسیار فراوانی که برای «نظریه» مطرح شده است، سعی شده مقصود از نظریه و نظریهپردازی مشخص شود. به اعتقاد نگارنده نظریه در علوم انسانی عبارت است از گزاره یا گزارههایی کلی و تعمیمپذیر که به توصیف، تفسیر، تبیین، پیشبینی، ارزشیابی یا کنترل مسئلهای از مسائل انسانی میپردازد. البته این گزارۀ کلی و تعمیمپذیر باید ویژگیهایی داشته باشد که در متن کتاب به تفصیل توضیح داده شدهاند.
در سه فصل بعدی بهترتیب سه مدل مشهور و تأثیرگذار در حوزۀ نظریهپردازی بررسی و تحلیل شده است: مدل توماس اسپریگنز که به «نظریۀ بحران» شهرت یافته است، مدل آنسلم استراوس و جولیت کوربین که با عنوان مدل «نظریهپردازی دادهبنیاد» شناخته میشود و مدل شهید سید محمدباقر صدر که با عنوان «روش نظریهپردازی واقعگرایانه» نامگذاری شده است.
به اذعان نویسنده، دلیل انتخاب این سه مدل اولاً، ارزشمندی آنها و قوت و استحکامی است که در آنها مشاهده میشود؛ ثانیاً، تأثیرگذاری آنها و شکلگیری دهها تحقیق علمی با استناد به این مدلها بوده است؛ و ثالثاً، اعتقادی که در میان تعداد زیادی از نویسندگان اسلامی گسترش یافته است مبنیبر اینکه طیکردن جادۀ پژوهش براساس این الگوها میتواند ما را به نظریۀ اسلامی و تولید علم دینی برساند! در بررسی این سه مدل ضمن تأکید بر نقاط قوت هریک از آنها، ضعفها و نقصهای آنها را نیز گوشزد کرده و هیچکدام روشهایی مطمئن برای اکتشاف نظریۀ اسلامی قلمداد نشدهاند و البته در فصل پایانی با بهرهگیری از نقاط قوت هرکدام از این روشها، تلاش شده درصورت امکان روشی کاملتر و بینقصتر برای اکتشاف نظریۀ اسلامی در علوم انسانی ارائه شود.
فصل پنجم به تشریح و تحلیل عوامل زمینهای نظریهپردازی (اعم از عوامل ساختاری، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و اخلاقی) اختصاص یافته است. مبتنیبر مباحث این فصل تلاش شده ثابت شود اولاً، نظریهپردازی در علوم انسانی در بسترهای خاصی شکل میگیرد و علل و عوامل فردی و اجتماعی نهتنها در تولید نظریه که در کیفیت آن نیز تأثیر میگذارند و ثانیاً، این تأثیرگذاری هرگز نباید در مقام داوری دربارۀ نظریهها نقشآفرین باشد. یک نظریۀ علمی تاحدامکان باید بتواند خود را از وابستگی به شخصیت و فرهنگ نظریهپرداز و همچنین، شرایط محیطی و اجتماعی پیدایش نظریه جدا کند. این کار را میتواند با تبعیت از ضوابط منطقی و عقلی و علمی انجام دهد. به همین ترتیب، در سنجش ارزش یک نظریه و داوری دربارۀ آن باید تعلقات فرهنگی و ارزشی را نادیده گرفت و براساس ضوابط علمی و عقلی به داوری دربارۀ درستی یا نادرستی یک نظریه یا کارآمدی و ناکارآمدی آن پرداخت.
در فصل ششم به بحث از نقش مبانی فلسفی در نظریهپردازی پرداخته شده است. مبانی فلسفی (اعم از مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی و انسانشناختی) در ابعاد مختلف نظریهپردازی نقشآفرینی میکنند؛ اولاً، در تعیین روش گردآوری و تحلیل دادهها آثار و پیامدهای خود را نشان میدهند؛ ثانیاً، در تعیین چهارچوب مفهومی نظریه و خلق و ابداع مفاهیم جدید نقش خود را برجای مینهند؛ ثالثاً، در تعیین هدف غایی بهعنوان نقطۀ آرمانی حرکت علمی نظریهپرداز دخالت میکنند؛ و رابعاً، در شکلدهی به مؤلفههای مهم یک نظریه یعنی توصیف، تبیین، پیشبینی و کنترل هرگز نمیتوان مبانی معرفتشناختی و انسانشناختی را نادیده گرفت. افزون بر این، در این فصل نمونههایی واقعی و عینی برای نشاندادن نقشآفرینی مبانی فلسفی در نظریههای سیاسی، روانشناختی و جامعهشناختی ذکر شده است.
فصل هفتم، به بیان ویژگیهای عمومی نظریهپردازان اختصاص یافته است. در این فصل ابتدا به ویژگیهای تقریباً مشترک میان همۀ نظریهپردازان علوم انسانی پرداخته شده است. ویژگیهایی مثل گسترۀ دانش، توانمندیهای شناختی، پایبندی به مبانی نظری، تحمل ابهام و آشفتگی، تحمل بازگشت به عقب، سختکوشی، پرهیز از نگاه عجولانه و داشتن نگاه متأملانه بهعنوان ویژگیهای عمومی نظریهپردازان ذکر شده است. در ادامه نیز ویژگیهای اختصاصی نظریهپردازان دینی بیان شده است. در این راستا به اموری همچون بهرهمندی از نورانیت درونی، حقطلبی، قرآنشناسی، بهرهمندیهای اخلاقی ویژهای که با عنوان قوۀ قدسیه از آنها یاد شده است؛ در کنار داشتن مهارت لازم در ارجاع مسائل به مبانی و لزوم تمرین و ممارست در تفریع فروع پرداخته شده است.
فصل هشتم، به تبیین پیشنیازهای علمی نظریهپردازی اسلامی در دو دستۀ کلی آگاهیهای درونرشتهای و آگاهیهای اسلامی قلمرو علوم انسانی اختصاص یافته است. در بخش آگاهیهای درونرشتهای به ضرورت نظریهشناسی، آگاهی از مرزهای دانش در قلمرو موضوع مورد بحث و آگاهی از مقتضیات عصر اشاره کرده و در بخش آگاهیهای اسلامی به ضرورت آشنایی با مسائلی ازقبیل زبان اسلام، تاریخ و فرهنگ صدر اسلام، قرآن، حدیث و دانشهای حدیثی، دانشهای اسلامی ناظر به روش (منطق، اصول و معرفتشناسی) و همچنین، آشنایی با مبانی نظری اسلامی در حوزههای هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی پرداخته شده است.
بالأخره در آخرین فصل با عنوان «روش نظریهپردازی اکتشافی» نویسنده مدل مقبول خود را برای نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی عرضه کرده است. بدین منظور ابتدا اشارهای به مفروضات معرفتشناختی و دینشناختی این مدل شده و سپس فرایند اکتشاف نظریۀ اسلامی در نه گام تشریح شده است. نویسنده معتقد است اگر کسی با دقت این نه گام را طی کند، تاحد معقول و مقبولی و با اطمینان خاطر عالمانهای میتواند محصول پژوهش خود را بهعنوان یک نظریۀ اسلامی عرضه کند. این نه گام عبارتاند از: «تعیین و تبیین موضوع یا مسئلۀ تحقیق»، «گردآوری پاسخهای ارائهشده به مسئلۀ تحقیق»، «تحلیل پاسخهای گردآوریشده»، «جستوجو در منابع و متون اسلامی»، «اعتبارسنجی مستندات گردآوریشده»، «فهم عمیق متون و اطلاعات گردآوریشده»، «عرضۀ محصول کار بر ضوابط اسلامی حاکم بر قلمرو مربوط»، «عرضۀ محصول گام پیشین بر قواعد اسلامی حاکم بر زیست انسانی» و بالأخره «عرضۀ نتایج گردآوریشده از مراحل پیشین بر مقاصد و غایات زیست اسلامی».
[۱]. دکارت، رنه، گفتار در روش درست راهبردن عقل و جستوجوی حقیقت در علوم، ترجمۀ محمدعلی فروغی، ضمیمۀ سیر حکمت در اروپا، ص ۶۰۱٫
نقد سند آموزش ۲۰۳۰ از منظر تعلیم و تربیت اسلامی
واقعیت و روش تبیین کنش انسانی در چهارچوب فلسفه اسلامی
کتاب «واقعیت و روش تبیین کنش انسانی در چهارچوب فلسفه اسلامی» نوشتهی دکتر عطاءالله رفیعی آتانی توسط انتشارات آفتاب توسعه (ناشر اختصاصی مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا) در ۳۲۸ صفحه منتشر شد. دکتر عطاءالله رفیعی آتانی عضو هیئت علمی دانشکده مهندسی پیشرفت دانشگاه علم و صنعت، رئیس دبیرخانه دائمی کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی و دبیر علمی چهارمین کنگره است. در مقدمه این کتاب آمده است: در فضای گفتمانی «عقلانیت نوین اسلامی» که برآمده از اقتضائات و نیازهای انقلاب اسلامی است، از یکسو ضرورت تداوم فلسفهی اسلامی در عرصههای اجتماعی و از سوی دیگر ضرورت بازخوانی انتقادی علوم و امور مختلف (از قبیل حکومت، خانواده، هنر و…) از منظر مبانی فلسفی، بهشدت مطرح بوده و هست. گویی این دو ضرورت باید دو روی یک سکه قلمداد شوند. متن پیشرو، حاصل تلاشی است که نگارنده برای پاسخ توأمان به این دو ضرورت، انجام داده است. در پی تلاشهایی که برای تأملات فلسفی در قلمرو علوم انسانی ـ و البته علم اقتصاد به دلیل رشتهی تخصصیام ـ داشتهام، جهان جدیدی در پیش روی ذهن و زبانم گشوده شد. با زندگی در فضای فلسفهی اسلامی ناظر به ضرورت مذکور دریافتم که نامهربانیهای بسیاری، با دلایل و انگیزههای مختلف، صخره عظیم عقلانیت اسلامی که محصول یک انباشت تکاملی تاریخی بوده را از جغرافیای اتکاء نظام جمهوری اسلامی تا حدود زیادی خارج کرده است. برخی آن را یونانی الاصل و برخی عقیم، برخی دیگر، رقیب معارف منصوص دینی و برخی آن را «تاریخ گذشته» قلمداد میکنند و برآنند که بدون اتکاء به آن فلسفه تولید کنند و بعضی دیگر تلاش میکنند تا آن را فقط برای تبیین الهیات و کلام مصطلح بکار گیرند، بخش عمده باورمندان به مبناگروی در علوم و امور مختلف نیز برآنند که میراث فلسفه اسلامی برای انجام چنین وظیفهای ناتوان است و باید دست به کار تولید فلسفهای دیگر شد (یکی از نقدهای اساسی که نگارنده همواره به پژوهشگران این عرصه داشته آن است که خود تلاش میکنند تا بدون اتکاء جدی به فلسفهی اسلامی در این حوزههای نوپدید با تولید فلسفهای جدید! نظریهپرداری کنند) و… نگارنده به هدف حل مسئله علوم انسانی در ایران خود را به دریای مواج و گهربار فلسفه اسلامی سپرد و دریافت که گوئی اساساً فلسفه اسلامی، فلسفه علوم انسانی، فلسفه تحول و… بوده است. مگر نه آنکه صورت اخیر و کاملتر فلسفه اسلامی ـ حکمت صدرائی ـ بر مدار صیرورت وجودی انسان تولید و تنظیم شده است؟ و بالاتر از آن بر این باورم که فلسفه اسلامی به ویژه حکمت صدرائی از آن رو که محصول سازگار همه منابع معتبر شناخت از نظر اسلام است که در پاسخ به پرسشهای فلسفی و در نتیجه بنیادی برای سایر علوم سامان یافته، دقیقاً فلسفه فقه نیز خواهد بود و بر همین اساس است که نظام جامع، واحد و سازگار عقلانیت اسلامی شکل میگیرد، نظامی که با تداوم اجتماعی در روزگار ما و به اقتضاء نیازهای انقلاب اسلامی به تولید عقلانیت نوینی منجر خواهد شد و نیز بر این باورم حال که در قلمرو علوم و امور مختلف بدون پاسخ به پرسشهای فلسفی نمیتوان گامهای بعدی را برداشت، تولید مبانی فلسفی هم وزن میراث فلسفی موجود، عمری به درازای شکلگیری و تکامل فلسفه اسلامی نیاز دارد. البته این باور اساسی به معنای آن نیست که روند تکاملی نظریهپردازی در فلسفه اسلامی و نیز نقد آن باید متوقف شود، پیداست که اگر گذشتگان ما چنین میاندیشیدند ما اکنون چنین دستاورد فاخری را شاهد نبودیم… آنچه که در پیش روی شماست ویراست نخست فلسفه علوم انسانی در چارچوب فلسفه اسلامی است (متنی که سعی شده پر استناد به میراث فلسفه اسلامی ـ حتی به نحو نامتعارفی حاوی نقل قولهای مستقیم متعددی ـ باشد، تا براستی به معنای تداوم فلسفه اسلامی باشد). در گام بعدی این متن هم به لحاظ کمیت و هم کیفیت ارتقاء پیدا خواهد کرد و به یاری خدای بزرگ با عنوان فلسفه علوم انسانی اسلامی منتشر خواهد شد.
این کتاب دارای چهار فصل اساسی است: فصل نخست به معرفی روش تولید فلسفه علوم انسانی مبتنی بر فلسفه اسلامی اختصاص دارد. در فصل دوم با این مبنا که موضوع محوری علوم انسانی، کنش انسانی است، به نحو کاملی واقعیت نحوه شکلگیری کنش انسانی در چهارچوب فلسفه اسلامی توضیح داده شده است. در فصل سوم و چهارم به ترتیب گزارههای هستیشناسانه و روششناسانهی برآمده از تبیین انجام گرفته در فصل پیشین، فهرست شدهاند. گزارههائی که نقش فروض بنیادین را برای نظریات علوم انسانی ایفاء میکنند. بنابراین، منطقاً باید مبتنی بر یافتههای این پژوهش، نظریهی اقتصاد اسلامی و نظریه سیاست اسلامی و نظریه مدیریت اسلامی و… ارائه شوند، که البته به شرط تداوم حیات و امداد الهی و اولیا کرامش، در آینده تقدیم خواهد شد.
این متن از روزنخست تولدش تاکنون در چهار چوب درس فلسفه مدیریت در دوره دکترای مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه علم و صنعت و نیز درس فلسفه علم دورهی دکترای سیاستگذاری و فناوری در دانشگاه علم و صنعت و نیز درس توسعه در دورهی دکترای مدیریت تکنولوژی دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه بین المللی المصطفی (ص) و نیز سالیانی در جمع برخی از طلاب و فضلای جوان حوزه علمیه قم و … در کنار منابع دیگر مورد بحث و گفتوگوی درسی و تدریس قرار گرفته است. شنیدن، نقد کردن و پرس و جو کردن دانشجویان و طلاب در این دورهها بر پختگی متن افزود. از این بابت بسیار مدیون آنها هستم، البته اگرخلاف عرف نبود از تک تک آنها در این مقدمهی مختصر نام میبردم. در پایان وظیفه خودم میدانم تا از همکاران توانمند و دلسوزم در مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا به ویژه رئیس محترم مرکز و دبیرخانه کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی به خاطر همه همراهیهایشان در به ثمر رسیدن این اثر، سپاسگزاری نمایم. پیداست که تکمیل و تکامل متن پیشرو به دلایل مختلف از جمله بضاعت نگارنده و نیز اهمیت موضوع به شدت به اصلاحات و انتقادات پیشنهادی و راهنماییهای خوانندگان اندیشمند وابسته است. سخت چشم در راهم …
و من الله التوفیق رمضان ۱۴۳۸ ق خرداد ۱۳۹۶ ش عطاا…رفیعی آتانی
فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا (شماره 34)
هجدهمین شمارهی فصلنامه تحقیقات بنیادین علوم انسانی
آیت حق؛ تحلیل و بررسی تشییع تاریخی سپهبـد شهیـد حـاج قاســم سلیمـانی
نوسازی آموزش عالی از دیدگاه مقام معظم رهبری
مفاهیم قرآنی از دیدگاه روانشناسی
این کتاب به قلم دکتر مهرداد کلانتری استاد روانشناسی دانشگاه اصفهان و از پیشکسوتان فعال در حوزه روانشناسی اسلامی، در سال 1398 توسط انتشارات کنکاش منتشر شده است.
در این کتاب مباحثی چون انسانشناسی، توحید، معادباوری، شناخت، عقل، فطرت، شادی، عزت نفس، امید، روابط چهارگانه، صبر، بخشش، مراقبه و... از دیدگاه روانشناسی با توجه به مفاهیم اسلامی تعریف و مورد بررسی قرار گرفته است.
مفاهیم قرآنی از دیدگاه روانشناسی در 131 صفحه و با قیمت 35 هزار تومان به فروش میرسد.
فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا (شماره ۳۳)
هفدهمین شمارهی فصلنامه تحقیقات بنیادین علوم انسانی
شانزدهمین شمارهی فصلنامه تحقیقات بنیادین علوم انسانی
پانزدهمین شمارهی فصلنامه تحقیقات بنیادین علوم انسانی
مجموعه مقالات چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی (دوره 10 جلدی)
مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت (دوره 6 جلدی)
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی (دوره 7 جلدی)
مجموعه مقالات نخستین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی (دوره 5 جلدی)
مجموعه مقالات نخستین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی (دوره 5 جلدی)
جلد اول: فلسفه و روششناسی علوم انسانی اسلامی
جلد دوم: فلسفه و روششناسی علوم انسانی اسلامی
جلد سوم: کاربردیسازی علوم انسانی اسلامی
جلد چهارم: نقد علوم انسانی متداول
جلد پنجم: رویکردهای رایج به علوم انسانی اسلامی در جهان اسلام، مدیریت تحول علوم انسانی، نظریههای ممتاز در علوم انسانی اسلامی
ناشر: انتشارات آفتاب توسعه (ناشر اختصاصی مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا) نوبت و سال انتشار: نخست، بهار 1394 شمارگان: 500 دورهمجموعه مقالات سومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی (دوره 6 جلدی)
مجموعه مقالات دومین همایش ملی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت (دوره 4 جلدی)
مجموعه مقالات نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی (دوره 5 جلدی)
مجموعه مقالات نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی (دوره 5 جلدی)
نویسندگان: جمعی از نویسندگان مقاله در نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی
ناشر: سازمان اوقاف و امور خیریه
طراح جلد: سید ایمان نوری نجفی
نوبت چاپ و سال نشر: نخست، زمستان1396
جلد اول: ماهیت، مبانی و مؤلفه های تمدن نوین اسلامی
جلد دوم:تاریخچه، عوامل و الزامات تکوین نوین اسلامی
جلد سوم: ظرفیتهای موجود برای تمدن سازی نوین اسلامی
جلد چهارم: مطالعات تمدنی و علوم مرتبط با تمدن نوین اسلامی
جلد پنجم: مطالعات آینده پژوهی تمدن نوین اسلامی
فرهنگ از دیدگاه مقام معظم رهبری
مجموعه مقالات دومین هفته علمی تمدن نوین اسلامی (دوره 5 جلدی)
مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت جلد چهارم
نوسازی آموزش عالی از دیدگاه مقام معظم رهبری
الگوی علوم انسانی اسلامی چارچوب نظری و مدل عملیاتی
کتاب الگویِ علوم انسانی اسلامی: چارچوبِ نظری و مدلِ عملیاتی به قلم دکتر سید محمدرضا تقوی در 446 صفحه توسط انتشارات آفتاب توسعه(ناشر اختصاصی مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا) در بهار 1399 منتشر شده است.