نظام عقلانیت سیاسی اسلام و جایگاه آن در شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی

تومان۱۶۰,۰۰۰

کتاب «نظام عقلانیت سیاسی اسلام و جایگاه آن در شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی» به قلم حجت الاسلام دکتر رضا غلامی در قالب قطع رقعی منتشر شده است.

فصل اول: معنا، مبنا و سیر تطور عقلانیت،

فصل دوم: عقلانیت اسلامی،

فصل سوم: عقلانیت سیاسی اسلام،

فصل چهارم: تمدن نوین اسلامی و جایگاه و کارکرد نظام عقلانیت سیاسی اسلام در شکل‌گیری آن

موجود

توضیحات

پیشگفتار
بحث حاضر حول این پرسش اساسی شکل گرفت که چگونه می‌توان با بسط و گسترش نظری و عملیِ عقلانیت اسلامی، به نیاز مبرم جامعۀ اسلامی به یک عقلانیت قوی و کارآمد پاسخ داد؟ درواقع، نقطۀ کانونی و دال مرکزی بحث بر سر این است که اولاً، می‌توان در بُعد نظری قائل به امکان شکل‌گیری «عقلانیت فرا فلسفی» بود، عقلانیتی که نه‌فقط شامل همۀ علوم‌اسلامی یعنی فلسفه، کلام، فقه، اخلاق و حتی عرفان است، بلکه شامل علوم‌انسانی اسلامی که یکی از بال‌های آن دانش تجربی است، نیز می‌شود. ثانیاً، در بُعد عملی، می‌توان قائل به شکل‌گیری عقلانیتی بود که فراتر از حکمت علمی است و می‌تواند در عینیت‌بخشی به اهداف اسلامی، وارد شبکه‌سازی، نظام‌سازی، تولید روش، تولید ابزار و تولید انواع فناوری‌های نرم شود.
از ابتدای شکل‌گیری تحقیق، این نکته کلیدی در ذهن این‌جانب وجود داشت که چه‌بسا یکی از مهم‌ترین دلایل عقب‌ماندگی تمدنی دنیای اسلام از غرب مدرن، بسط نیافتگی عقلانیت خصوصاً در بُعد عملی است. این مطلب در خلال بررسی سیر تطور عقلانیت مدرن در فصل دوم بیشتر خودنمایی کرد و شاید دلیل اصلی کمی توقف و بحث تفصیلی حول سیر تطور عقلانیت مدرن، همین نکتۀ کلیدی بود.
روشن است که عقلانیت اسلامی از شعب و شاخه‌های متعددی برخوردار است که مهم‌ترین آن‌ها، عقلانیت سیاسی است. واقعیت این است که اگر بتوان عقلانیت اسلامی را نوسازی کرد، به‌تبع آن، عقلانیت سیاسی اسلام نیز نوسازی شده است و امکان دست‌یابی به عقلانیت سیاسیِ به‌مراتب قوی‌تر و کارآمدتر وجود دارد.
با ورود به بحث عقلانیت سیاسی اسلام، جدای از بحث نسبت دین و دنیا و همچنین دین و سیاست که تعیین موضع دربارۀ آن اجتناب‌ناپذیر است، دو دکترین اصلی یعنی «دکترین امامت» و «دکترین خلافت» رخ‌نمایی می‌کنند. همین دو دکترین است که دوجهان سیاسی متمایز را در دنیای اسلام خلق کرده است، بنابراین مهم بود که یکی از نقاط تمرکز این تحقیق، تبیین دکترین امامت، تفاوت مبنایی آن با دکترین خلافت و نیز جایگاه امامت در عقلانیت سیاسی اسلام باشد اما کوشش شد بیش از یک بحث عادی، اولاً دکترین امامت از حد زعامت و سرپرستی جامعۀ اسلامی فراتر برود و میان مقام انسان کامل و مقام امام پیوند روشنی برقرار گردد و ثانیاً، نقش این امامتِ ذو اضلاع در عقلانیت سیاسی اسلام تبیین شود. به‌بیان‌دیگر، تحقیق به دنبال پاسخ به این مسئله بود که چه نسبتی میان عقلانیت سیاسی و به‌تبع آن، عقلانیت سیاسی اسلام و امامت وجود دارد که تلاش شد با معرفی امام به‌عنوان مظهر عقلانیت نظری و عملی به این مسئله پاسخ اجمالی داده شود.
یک زیرمسألۀ دیگر در این تحقیق، بحث نظام‌مندی عقلانیت سیاسی اسلام بود. در سال‌های گذشته از عنوان نظام سیاسی اسلام زیاد استفاده ‌شده است اما این تحقیق در پی آن بود که در حد امکان این نظام‌مندی یا اندام‌وارگی، با ادلۀ مناسب اثبات‌شده و نحوۀ کارکرد آن روشن شود.
نمی‌توان از بیان این نکته ابا داشت که گرانیگاه این تحقیق بسط و گسترش عقلانیت اسلامی و به‌تبع آن، عقلانیت سیاسی اسلام است، بحثی که رد پای آن را می‌توان در آثار اندیشمندان بزرگی چون فارابی، ابن‌رشد و ملاصدرا جستجو کرد. البته ذکر این مطلب ضروری است که این تحقیق درزمینۀ بسط عقلانیت، بیش از همه از نظریۀ اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی(ره) به‌عنوان یکی از پایۀ‌گذاران اصلی فلسفۀ نوصداریی سود برده است. شاید اگر گفته شود که ایدۀ اصلی این تحقیق از نظریۀ اعتباریات مرحوم علامه گرفته‌شده است سخن غیردقیقی تلقی نشود. در حقیقت، این پیام که می‌توان در ذیل چتر جهان‌بینی الهی به علوم‌انسانی و اجتماعی‌ای رسید، که فراتر از علوم‌اسلامی مصطلح باشد و بتواند از عقل ابزاری و دانش تجربی در مناطق مشخصی از علم اسلامی حداکثر استفاده را بکند، یکی از پیام‌هایی است که این تحقیق از بطن نظریۀ اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی اخذ کرده؛ هرچند همان‌طور‌که اشاره شد، اندیشه‌های فارابی علی‌الخصوص طبقه‌بندی علوم او و همچنین قرائت صحیح از نوع مواجهۀ ابن‌رشد با فلسفۀ اسلامی نیز در شکل‌گیری ایدۀ این تحقیق مؤثر بوده است.
همان‌طور‌که قبلاً بیان شد، جامعه‌سازی و حتی دولت‌سازی در عالم اسلامی که مقدمۀ شکل‌گیری تمدن اسلامی است، به‌شدت به نحوۀ مواجهۀ ما با عقلانیت به‌ویژه در ساحت عمل بستگی دارد. از همین جهت، پیوند بحث نظام عقلانیت سیاسی اسلام با تمدن نوین اسلامی، نه‌فقط می‌توانست بحث از عقلانیت را از شکل انتزاعی و تئوریک محض خارج کند، بلکه آثار تحول و نوسازی عقلانیت اسلامی به‌خصوص در عرصۀ عمل را تا حدی ملموس نماید. برای این منظور، از بدو ورود به بحث عقلانیت اسلامی رویکرد تمدنی وجود داشت. درواقع، این‌گونه نیست که این تحقیق فقط در انتهای بحث عقلانیت به دنبال بررسی جایگاه و کارکرد نظام عقلانیت سیاسی اسلام در تمدن نوین اسلامی باشد بلکه کوشش شد تا نگاه تمدنی از ابتدا تا انتهای مباحث به نحو غیرمستقیم به بسیاری از سؤالات در این عرصه پاسخ دهد. بااین‌حال، یکی از بخش‌های اصلی و نوآورانۀ این تحقیق تبیین نظریۀ تمدن نوین اسلامی است. به‌بیان‌دیگر، این تحقیق صرفاً از عنوان تمدن نوین اسلامی استفاده نکرد، یا آن را مفروض نگرفت، بلکه تلاش کرد تا به‌رغم غلت منابع و اتکاء به استنباطات تازه، این تمدن را از جهت ماهیت، اصول، مؤلفه‌ها، آثار و غیره موردبررسی قرار دهد، تا منظور از جایگاه و کارکرد نظام عقلانیت سیاسی اسلام در فرایند شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی عمیقاً قابل‌درک شود.
از جهت روش، روشن است که این تحقیق به دلیل چند رشته‌ای بودن آن، از روش ترکیبی سود برده است؛ از طرف دیگر، با تلقی خاصی که تحقیق از دانش درجۀ اول و دانش درجۀ دوم داشته است، استفاده از روش اجتهادی به‌خصوص در مباحثی که هدف از آن مباحث، تبیین دیدگاه اسلام بوده، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بوده است. اما به‌جز روش اجتهادی، هر ساحت از تحقیق برحسب رشتۀ علمی‌ای که در آن بروز و ظهور بیشتر داشته، از روش خاص خود استفاده کرده است؛ برای مثال، در مباحث فلسفی، روش فلسفی، یا در مباحث تاریخی، روش تاریخی نقش‌آفرین بوده‌اند؛ هرچند در مواردی به‌خصوص در فصل دوم، این تحقیق از تلقی اشتراوسی به روش گراندد تئوری نیز بهره برده است.
اگر سؤال شود که نوآوری این تحقیق چیست یا این تحقیق چه خدمتی به دانش سیاسی کرده است، در پاسخ می‌توان گفت که این تحقیق از سه جهت نوآوری داشته است: یک. تصویر بهتر و کارآمدتر از عقلانیت اسلامی در دو بُعد نظری و عملی ارائه داده و مرزهایش را با عقلانیت مدرن پررنگ نموده است. دو. عقلانیت سیاسی اسلام را نه‌فقط با تصویر جدیدی که از عقلانیت اسلامی ارائه داده بلکه در قامت یک سیستم آن‌هم با محوریت دکترین امامت به نحو جامع‌تر و شفاف‌تری توضیح داده است و سه. تمدن نوین اسلامی را برای اولین بار تئوریزه نموده و ضمن برقراری پیوند میان نظام عقلانیت سیاسی اسلام و تمدن نوین اسلامی، جایگاه و کارکرد این نظام را در تمدن نوین اسلامی مشخص کرده است.
البته روشن است که حاصل این تحقیق که مستخرج از رسالۀ دکتری این‌جانب است نه کار ساده‌ای بود و نه پایان کار محسوب می‌شود. انتظار می‌رود در آینده قطعات تکمیلی این تحقیق مانند یک پازل به تکامل دیدگاه‌های طرح‌شده در آن منجر گردد. این‌جانب در پایان لازم می‌دانم از استاد گرامی جناب آقای دکتر موسی نجفی به خاطر راهنمایی‌های مؤثری که در ارتباط با این تحقیق نمودند صمیمانه سپاسگزاری کنم. همچنین از برادران بزرگوار، استاد گرامی جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر حمید پارسانیا و جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر محسن رضوانی که این‌جانب را از نظرات و مشاوره‌های ارزشمندشان بهره‌مند نمودند، کمال تشکر و قدردانی را دارم.
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب‌العالمین

رضا غلامی
اسفند 1397

توضیحات تکمیلی

وزن 385 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر