وزن | 271 g |
---|
منشور فرهنگی انقلاب اسلامی به ضمیمه تبیین مفاهیم اساسی
تومان28,000 تومان21,000
منشور فرهنگی انقلاب اسلامی
به ضمیمه تبیین مفاهیم اساسی
به اهتمام علی ذوعلم
به سفارش مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا
ناشر: انتشارات آفتاب توسعه )ناشر اختصاصی آثار مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا(
اجراء: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
ویراست اول، تابستان 1395
طراحی جلد و صفحه آرایی: یوسف بهرخ
شمارگان: 2000 جلد
شابک: 4- 47 – 7867 – 964 – 978
تمامی حقوق چاپ و نشر برای سفارش دهنده محفوظ است.
موجود در انبار
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
محصولات مرتبط

جامعه شناسی ۲۲ خرداد؛ دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در آینه واقعیت

الگوهای کلان تولید علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی
این کتاب محصول تتبعات و تأملات حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی موسوی در طول چند سال میباشد. در مقدمه کتاب مبنا و هدف از نگارش کتاب چنین توصیف شده است: «برای دست یابی به علوم انسانی اسلامی بنیان¬ها و الگوهای متفاوتی از سوی برخی از متفکران مسلمان ارائه شده است و هر یک به فراخور نوع رویکرد در علم شناسی و دین شناسی و متأثر از دغدغه¬ها و انگیزه¬های اجتماعی، الگویی ارائه کرده¬اند که دارای نقاط مشترک و وجوه متمایزی هستند و می¬توانند مکمل یکدیگر باشند. بدون تردید آشنایی با این دیدگاه¬ها کمک بسیاری به درک بهتر موضوع میکند. در طول یک دهه اخیر کتاب¬ها و مقالات متعددی در اطراف این موضوع نوشته شده است و مباحث گسترده¬ای در مجامع علمی و فرهنگی میان اندیشمندان مطرح شده است. اما آن¬چنان که می¬بایست این جریان در سطوح مختلف جامعه¬ی علمی، ترویج نشده است. نهضت تولید علم اگرچه نیازمند تحقیقات بنیادین و نظریه پردازیهای خرد و کلان است؛ اما نیازمند ترویج و جریان سازی علمی و فرهنگی برای ایجاد فضای گفتمانی هم هست تا در پرتو معرفی صحیح طرح، از برداشت¬های غلط کاسته شود و در میان نسل جوان حوزه و دانشگاه دغدغه آفرینی شود تا آنها نیز متکی بر اراده خود جوش و حقیقی وارد عرصه شوند. والا با نگاه دستوری، بخشنامه¬ای و مقطعی راه به جایی نمی-توان برد بلکه میبایست در کشور فضای گفتمانی ایجاد کرد و ایجاد فضای گفتمانی نیز مبتنی بر ترویج علمی این گفتمان و تولید آثار متناسب با سطوح مختلف مخاطبین از دانش آموزان، دانشجویان و طلاب جوان تا اساتید و نظریه پردازان است. نویسنده کتاب متذکر میشود که با مطالعه و گردآوری مطالبی در این راستا سعی کرده در شکلدهی به این فضای گفتمانی سهیم باشد. از نظر ایشان مخاطب اصلی این اثر، جوانان دغدغه مندی هستند که دل در گرو اعتلای ایران اسلامی داشته و سعی دارند گامهای بلندی برای سربلندی کشور، ملت و مذهب خویش بردارند. کتاب را میتوان در مقایسه با آثار مشابه قبلی از چند جهت متمایز دانست: ۱- جامعیت در پرداختن به اندیشه متفکران و صاحبنظران علوم انسانی اسلامی در مقایسه با آثار دیگران. ۲- توجه به اندیشه برخی از صاحبنظران که پیش از این کمتر به آثارشان توجه شده است مثل آیت الله عابدی شاهرودی. ۳- پرداختن نظاممند و علمی به اندیشه حضرت امام خمینی «قدس سره» و رهبر معظم انقلاب «مد ظله العالی»در خصوص علوم انسانی اسلامی، کاری که پیش از این با این انسجام و مبنا دیده نشده است. ۴- رویکرد ترویجی و بیان عام فهم موضوع از دیگر ویژگیهای کتاب است. آثار مشابه یا معمولاً با قلمی ثقیل و پیچیده نگارش شده و صرفاً برای متخصصان این حوزه قابل فهم و پیگیری است یا اینکه در شکلی شعاری و به اصطلاح ژورنالیستی ارائه شده است. کتاب سید مهدی موسوی را میتوان حد میانی این آثار دانست. نه خیلی ثقیل و به اصطلاح تخصصی است و نه وارد فضای ژورنالیستی شده است. اثر ایشان در عین حفظ ساختارها و چارچوبهای علمی و اتکا به روشهای پژوهشی مورد قبول، با قلمی روان و در حد مقدور، دور از پیچیدگیهای فنی تقریر شده است به گونهای که عموم دانشجویان و محققان علاقمند میتوانند از مطالب آن بهرهمند شوند. در مجموع میتوان این کتاب را دریچهای برای معرفی مهمترین دیدگاهها در خصوص علوم انسانی اسلامی و مقدمهای برای ورود به بحثهای پیچیدهتر و پر دامنهتر ارزیابی کرد. ۵- آنچه در این دفتر آمده تمام الگوها و نظریات بیانشده در این حوزه نیست، بلکه الگوها و نظریات دیگری نیز وجود دارد که در این مجموعه نیامده است. البته این پژوهش با هدف تحلیل و توصیف نظریه¬ها و الگوها سامان یافته است و به هیچ وجه نگاه انتقادی و تطبیقی نداشته است. این کتاب در سه بخش و چهارده فصل سامان یافته است و کوشش دارد تا علاوه بر بیان تطورات تاریخی علوم انسانی در برخی از مقاطع تمدن اسلامی و تمدن غرب، گزارشی از آراء و الگوهای سیزده نفر از اندیشمندان و متفکران مسلمان ایران و جهان اسلام را ارائه دهد که به نوعی با گفتمان انقلاب اسلامی قرابت دارند. در بخش اول از منظری خاص به تاریخ تطور علوم انسانی در تمدن اسلامی و تمدن مدرن غرب پرداخته شده است. این بخش مشتمل بر دو فصل است: فصل اول: تطورات علوم انسانی در تمدن اسلامی فصل دوم: تطورات علوم انسانی در تمدن مدرن غرب بخش دوم گزارشی از الگوهای ده تن از متفکران و اندیشمندان مسلمان داخلی در تولید علوم انسانی اسلامی تبیین شده است در این فصول سعی شده است دیدگاه یک متفکر در نظم منطقی و ساختاری تنظیم شود و چکیده و لبّ اندیشه و الگوی آنان بدون ورود به جزئیات بیان شود. فصل اول: بنیانهای تولید علوم انسانی اسلامی از منظر امام خمینی«قدس سره» فصل دوم: نقشه راه دست یابی به علوم انسانی اسلامی از منظر مقام معظم رهبری «مد ظله العالی» فصل سوم: بستر سازی فلسفی و قرآنی علامه طباطبایی جهت تولید علوم انسانی اسلامی فصل چهارم: گامهای اساسی در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی در اندیشه شهید مطهری فصل پنجم: علوم انسانی در پرتو مکتب اسلام از منظر شهید آیت الله صدر فصل ششم: امکان علوم انسانی اسلامی در بستر حیات معقول از منظر علامه جعفری فصل هفتم: تولید علوم انسانی در پرتو نظریهی علم دینی آیت الله جوادی آملی فصل هشتم: روند اسلامی سازی علوم انسانی از منظر علامه آیت الله مصباح یزدی فصل نهم: اجتهاد عام به مثابه روش علوم انسانی اسلامی از منظر آیت الله علی عابدی شاهرودی فصل دهم: منطق تولید علوم انسانی اسلامی در نگاه حجت الاسلام حسینی شیرازی در بخش سوم که دارای دو فصل است به اندیشه و الگوی فکری دو تن از مهمترین متفکران جهان اسلام از دو کشور مختلف پرداخته شده است: فصل اول: بایستههای اسلامی سازی علوم انسانی از منظر سید محمد نقیب العطّاس فصل دوم: جغرافیای اسلامی سازی معرفت در نگرش طه جابر العلوانی

نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی
نویسنده: حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی
کتاب روش نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی نوشتۀ حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی، عضو هیئت علمی مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) پس از انتشار دو کتاب موفقِ مبانی علوم انسانی اسلامی و روششناسی علوم انسانی اسلامی به همت مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا منتشر شد. با انتشار این کتاب سهگانۀ دکتر شریفی در حوزۀ فلسفه علوم انسانی اسلامی تکمیل میشود که منبع بسیار خوبی برای تدریس و پژوهش محققان این حوزه است.
در مقدمۀ کتاب بهخوبی دربارۀ اهمیت نظریهپردازی بهعنوان قلۀ فعالیتهای علمی توضیح داده شده است. صعود به این قله هرچند آرمان برنامههای آموزشی و پژوهشی و از مهمترین آمال محققان و اندیشمندان است، توانمندیهای علمی و مهارتی فراوان، ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی متمایز و شرایط اجتماعی خاصی را میطلبد. به همین دلیل، در طول تاریخ علمی بشر، صعودیافتگان به این قله اندکشمارند؛ درعینحال، بسیاری از اندیشمندان بهدرستی بر این باورند که در این میان نقش اصلی و بیبدیل در وصول به این قله بر عهدۀ «روش» است. روشی که با عمل به آن بتوان از پیچ و خمها و پستی و بلندیهای موجود در مسیر صعود به این قلۀ مرتفع به سلامت عبور کرد. نقشآفرینی روش در این مسیر بهگونهای است که حتی اگر تواناییها و استعدادهای شخصی و امکانات و شرایط محیطی و اجتماعی همگی فراهم باشند، ولی روشی مطمئن برای وصول به این هدف در اختیار نباشد، احتمال صعود به قله نزدیک به صفر است.
تحقیق بدون روش نهتنها بیفایده، که گمراهکننده است. انسان لنگی که در مسیر صحیح حرکت میکند زودتر از دوندۀ چالاکی که در مسیر انحرافی میرود، به مقصد میرسد. کسی که در مسیر انحرافی پیش میرود، هر اندازه تندتر برود به همان اندازه هم در مسیر اشتباه، جلوتر میرود. اگر روش درست در تحقیق علمی بهکار گرفته شود، تأثیر استعدادهای شخصی بسیار ناچیز خواهد بود. فیلسوف عقلگرای فرانسوی، رنه دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶) کتاب گفتار در روش درست راهبردن عقل و طلب حقیقت در علوم را با چنین جملاتی آغاز میکند: «میان مردم عقل از هر چیز بهتر تقسیم شده است. چه، هرکس بهرۀ خود را از آن، چنان تمام میداند و حتی مردمانی که در هر چیز دیگر بسیار دیرپسندند، از عقل بیش از آنکه دارند آرزو نمیکنند. گمان نمیرود همه در این راه کج رفته باشند، بلکه باید آن را دلیل بر قوۀ درستِ حکمکردن و تمیزِ خطا از صواب دانست، یعنی خرد یا عقل، طبعاً در همه یکسان است. اختلاف آرا از این نیست که بعضی بیش از دیگران عقل دارند، بلکه از آن است که فکر خود را به روشهای مختلف بهکار میبرند. … چه ذهن نیکو داشتن کافی نیست، بلکه اصل آن است که ذهن را درست بهکار برند».[۱]
بدون آنکه بخواهیم صحت و سقم سخنان دکارت را دربارۀ تساوی آدمیان در بهرهمندی از عقل و خرد قضاوت کنیم، این حقیقتی انکارناپذیر است که بسیاری از موفقیتها و شکستهای علمی، نه معلول کم و زیاد بودن دانش یا بهرهمندی بیشتر یا کمتر از عقلانیت؛ که معلول و محصول استفادۀ درست یا نادرست از روش یا مهارتِ بهکارگیری روشهای درست علمی بوده است. بیثمری و بیهودگی دانش گذشتگان در بخشهایی از طبیعتشناسی، معلول روشهای نادرستی بود که برای حل این مسائل انتخاب کرده بودند. آنان بهجای آنکه به مطالعۀ عینی، تجربی و مشاهدهای طبیعت بپردازند در گوشهای از اتاق خود مینشستند و با تأملات عقلی و محاسبات برهانی میخواستند تعداد افلاک و یا علل و عوامل خسوف و کسوف را کشف کنند! عدم موفقیت آنان، نه معلول کمکاری و نه معلول کماستعدادیشان بود؛ بلکه تنها معلول و محصول روش نادرستی بود که در مطالعۀ چنان مسائلی بهکار میگرفتند.
هرچند دربارۀ ابعاد مختلفی از روش مثل روشهای گردآوری، روش داوری، روش نقد و امثال آن مکتوبات فراوانی داریم، دربارۀ روش نوآوری و نظریهپردازی، کتابها و مقالات اندکشماری در اختیار است. وقتی به عرصۀ علوم انسانی اسلامی وارد میشویم و یا روش نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی را جویا میشویم بیشتر فقر و فقدان منابع معتبر و مفید را احساس میکنیم و دانشجویان و محققان علوم انسانی اسلامی همواره روشی را مطالبه داشتند که بتوان با آن نظریۀ اسلامی را در مسائل علوم انسانی بهدست آورد. بهراستی چگونه و از چه راهی میتوانیم ازنظر علمی مطمئن شویم نظریهای را که به اسلام نسبت میدهیم واقعاً نظریۀ اسلامی است؟ به تعبیر دیگر، آیا راهی مطمئن برای کشف نظریۀ اسلامی در مسائل علوم انسانی وجود دارد یا نه؟ اگر هست، مراحل و مسیر آن به چه صورت است؟
نویسندۀ ارجمند کتاب، پیش از این در کتابهای مبانی علوم انسانی اسلامی و روششناسی علوم انسانی اسلامی بنیانهای اصلی ارائۀ مدلی جدید برای نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی را فراهم کرده است. باجود استقلالی که آن دو کتاب داشته و دارند، به یک معنا مقدمات علمی ورود به این موضوع را نیز فراهم میکنند.
در فصل نخست کتاب توضیحاتی دربارۀ چیستی نظریهپردازی و اهمیت و ضرورت آن ارائه شده و با نیمنگاهی به تعاریف بسیار فراوانی که برای «نظریه» مطرح شده است، سعی شده مقصود از نظریه و نظریهپردازی مشخص شود. به اعتقاد نگارنده نظریه در علوم انسانی عبارت است از گزاره یا گزارههایی کلی و تعمیمپذیر که به توصیف، تفسیر، تبیین، پیشبینی، ارزشیابی یا کنترل مسئلهای از مسائل انسانی میپردازد. البته این گزارۀ کلی و تعمیمپذیر باید ویژگیهایی داشته باشد که در متن کتاب به تفصیل توضیح داده شدهاند.
در سه فصل بعدی بهترتیب سه مدل مشهور و تأثیرگذار در حوزۀ نظریهپردازی بررسی و تحلیل شده است: مدل توماس اسپریگنز که به «نظریۀ بحران» شهرت یافته است، مدل آنسلم استراوس و جولیت کوربین که با عنوان مدل «نظریهپردازی دادهبنیاد» شناخته میشود و مدل شهید سید محمدباقر صدر که با عنوان «روش نظریهپردازی واقعگرایانه» نامگذاری شده است.
به اذعان نویسنده، دلیل انتخاب این سه مدل اولاً، ارزشمندی آنها و قوت و استحکامی است که در آنها مشاهده میشود؛ ثانیاً، تأثیرگذاری آنها و شکلگیری دهها تحقیق علمی با استناد به این مدلها بوده است؛ و ثالثاً، اعتقادی که در میان تعداد زیادی از نویسندگان اسلامی گسترش یافته است مبنیبر اینکه طیکردن جادۀ پژوهش براساس این الگوها میتواند ما را به نظریۀ اسلامی و تولید علم دینی برساند! در بررسی این سه مدل ضمن تأکید بر نقاط قوت هریک از آنها، ضعفها و نقصهای آنها را نیز گوشزد کرده و هیچکدام روشهایی مطمئن برای اکتشاف نظریۀ اسلامی قلمداد نشدهاند و البته در فصل پایانی با بهرهگیری از نقاط قوت هرکدام از این روشها، تلاش شده درصورت امکان روشی کاملتر و بینقصتر برای اکتشاف نظریۀ اسلامی در علوم انسانی ارائه شود.
فصل پنجم به تشریح و تحلیل عوامل زمینهای نظریهپردازی (اعم از عوامل ساختاری، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و اخلاقی) اختصاص یافته است. مبتنیبر مباحث این فصل تلاش شده ثابت شود اولاً، نظریهپردازی در علوم انسانی در بسترهای خاصی شکل میگیرد و علل و عوامل فردی و اجتماعی نهتنها در تولید نظریه که در کیفیت آن نیز تأثیر میگذارند و ثانیاً، این تأثیرگذاری هرگز نباید در مقام داوری دربارۀ نظریهها نقشآفرین باشد. یک نظریۀ علمی تاحدامکان باید بتواند خود را از وابستگی به شخصیت و فرهنگ نظریهپرداز و همچنین، شرایط محیطی و اجتماعی پیدایش نظریه جدا کند. این کار را میتواند با تبعیت از ضوابط منطقی و عقلی و علمی انجام دهد. به همین ترتیب، در سنجش ارزش یک نظریه و داوری دربارۀ آن باید تعلقات فرهنگی و ارزشی را نادیده گرفت و براساس ضوابط علمی و عقلی به داوری دربارۀ درستی یا نادرستی یک نظریه یا کارآمدی و ناکارآمدی آن پرداخت.
در فصل ششم به بحث از نقش مبانی فلسفی در نظریهپردازی پرداخته شده است. مبانی فلسفی (اعم از مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی و انسانشناختی) در ابعاد مختلف نظریهپردازی نقشآفرینی میکنند؛ اولاً، در تعیین روش گردآوری و تحلیل دادهها آثار و پیامدهای خود را نشان میدهند؛ ثانیاً، در تعیین چهارچوب مفهومی نظریه و خلق و ابداع مفاهیم جدید نقش خود را برجای مینهند؛ ثالثاً، در تعیین هدف غایی بهعنوان نقطۀ آرمانی حرکت علمی نظریهپرداز دخالت میکنند؛ و رابعاً، در شکلدهی به مؤلفههای مهم یک نظریه یعنی توصیف، تبیین، پیشبینی و کنترل هرگز نمیتوان مبانی معرفتشناختی و انسانشناختی را نادیده گرفت. افزون بر این، در این فصل نمونههایی واقعی و عینی برای نشاندادن نقشآفرینی مبانی فلسفی در نظریههای سیاسی، روانشناختی و جامعهشناختی ذکر شده است.
فصل هفتم، به بیان ویژگیهای عمومی نظریهپردازان اختصاص یافته است. در این فصل ابتدا به ویژگیهای تقریباً مشترک میان همۀ نظریهپردازان علوم انسانی پرداخته شده است. ویژگیهایی مثل گسترۀ دانش، توانمندیهای شناختی، پایبندی به مبانی نظری، تحمل ابهام و آشفتگی، تحمل بازگشت به عقب، سختکوشی، پرهیز از نگاه عجولانه و داشتن نگاه متأملانه بهعنوان ویژگیهای عمومی نظریهپردازان ذکر شده است. در ادامه نیز ویژگیهای اختصاصی نظریهپردازان دینی بیان شده است. در این راستا به اموری همچون بهرهمندی از نورانیت درونی، حقطلبی، قرآنشناسی، بهرهمندیهای اخلاقی ویژهای که با عنوان قوۀ قدسیه از آنها یاد شده است؛ در کنار داشتن مهارت لازم در ارجاع مسائل به مبانی و لزوم تمرین و ممارست در تفریع فروع پرداخته شده است.
فصل هشتم، به تبیین پیشنیازهای علمی نظریهپردازی اسلامی در دو دستۀ کلی آگاهیهای درونرشتهای و آگاهیهای اسلامی قلمرو علوم انسانی اختصاص یافته است. در بخش آگاهیهای درونرشتهای به ضرورت نظریهشناسی، آگاهی از مرزهای دانش در قلمرو موضوع مورد بحث و آگاهی از مقتضیات عصر اشاره کرده و در بخش آگاهیهای اسلامی به ضرورت آشنایی با مسائلی ازقبیل زبان اسلام، تاریخ و فرهنگ صدر اسلام، قرآن، حدیث و دانشهای حدیثی، دانشهای اسلامی ناظر به روش (منطق، اصول و معرفتشناسی) و همچنین، آشنایی با مبانی نظری اسلامی در حوزههای هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی پرداخته شده است.
بالأخره در آخرین فصل با عنوان «روش نظریهپردازی اکتشافی» نویسنده مدل مقبول خود را برای نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی عرضه کرده است. بدین منظور ابتدا اشارهای به مفروضات معرفتشناختی و دینشناختی این مدل شده و سپس فرایند اکتشاف نظریۀ اسلامی در نه گام تشریح شده است. نویسنده معتقد است اگر کسی با دقت این نه گام را طی کند، تاحد معقول و مقبولی و با اطمینان خاطر عالمانهای میتواند محصول پژوهش خود را بهعنوان یک نظریۀ اسلامی عرضه کند. این نه گام عبارتاند از: «تعیین و تبیین موضوع یا مسئلۀ تحقیق»، «گردآوری پاسخهای ارائهشده به مسئلۀ تحقیق»، «تحلیل پاسخهای گردآوریشده»، «جستوجو در منابع و متون اسلامی»، «اعتبارسنجی مستندات گردآوریشده»، «فهم عمیق متون و اطلاعات گردآوریشده»، «عرضۀ محصول کار بر ضوابط اسلامی حاکم بر قلمرو مربوط»، «عرضۀ محصول گام پیشین بر قواعد اسلامی حاکم بر زیست انسانی» و بالأخره «عرضۀ نتایج گردآوریشده از مراحل پیشین بر مقاصد و غایات زیست اسلامی».
[۱]. دکارت، رنه، گفتار در روش درست راهبردن عقل و جستوجوی حقیقت در علوم، ترجمۀ محمدعلی فروغی، ضمیمۀ سیر حکمت در اروپا، ص ۶۰۱٫
فرهنگ از دیدگاه مقام معظم رهبری

روان درمانی سوگ و داغ دیدگی با رویکرد اسلامی
نوسازی آموزش عالی از دیدگاه مقام معظم رهبری
مفاهیم قرآنی از دیدگاه روانشناسی
این کتاب به قلم دکتر مهرداد کلانتری استاد روانشناسی دانشگاه اصفهان و از پیشکسوتان فعال در حوزه روانشناسی اسلامی، در سال 1398 توسط انتشارات کنکاش منتشر شده است.
در این کتاب مباحثی چون انسانشناسی، توحید، معادباوری، شناخت، عقل، فطرت، شادی، عزت نفس، امید، روابط چهارگانه، صبر، بخشش، مراقبه و... از دیدگاه روانشناسی با توجه به مفاهیم اسلامی تعریف و مورد بررسی قرار گرفته است.
مفاهیم قرآنی از دیدگاه روانشناسی در 131 صفحه و با قیمت 35 هزار تومان به فروش میرسد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.