کتاب نظریه 1
دیباچه کنگرهی بینالمللی علوم انسانی اسلامی با هدف ایجاد تحول بنیادین در علوم انسانی مبتنی بر مبانی و آرمانهای اسلامی شروع به فعالیت کرده است. در این راه روشها و فعالیتهای مختلفی جهت تحقق این مطلوب وجود دارد که سطح و عمق فعالیتها نیز میتواند متنوع باشد. اهتمام متولیان امر بر بهرهگیری از همهی ظرفیتها در همهی سطوح میباشد و هر روش و فعالیتی که بتواند ما را به مقصد موردنظر نزدیک کند، مطلوب خواهد بود. به چند شیوه از محققان و اندیشمندان دعوت میشود تا برای نگارش مقالههای عمیق و نوآورانه اقدام کنند: ۱- فراخوان عمومی؛ ۲- سفارش مقاله به اساتید توانمند و مبرز برای نگارش مقالهی علمی پژوهشی؛ ۳- سفارش مقالات نظریهپردازانه به اساتید برجستهای که مستعد نظریهپردازی شناخته میشوند. اصولاً باید امکانات محدودِ موجود، صرف بهترین و نتیجهبخشترین فعالیتها شود (شیوهی سوم) اما ارزیابیها نشان میدهد که صرف تمام امکانات در این بخش در بسیاری مواقع نتیجه مفیدی در پی نداشته است. درمجموع نقطهی ثقل و تمرکز کنگره بر تدوین مقالات نظریهپردازانه است و حرکت در این مسیر از کنگرهی سوم آغاز شده است. «کتاب نظریه» مجلهای است که به زودی اولین شمارهی آن توسط دبیرخانه دائمی کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی منتشر خواهد شد.
اهمیت نظریهپردازی محصولات علمی دارای سطوح مختلفی از جهت عمق و گسترهی بسط و زایش هستند. همچنین آثار علمی دارای کارکردهای متفاوت هستند که به جهت اغراض و اهداف گوناگون تولید میشوند. «نظریه» از این منظر در بالاترین درجه علمی قرار میگیرد. اساساً بخش مهمی از ادعای پیشرفت و قدرت در جامعه صنعتی غرب مبتنی بر تولید نظریههای گوناگون در عرصههای مختلف توسط این جوامع است. نظریه در همهی علوم دارای مرتبهای برین است و در علومانسانی اهمیتی صدچندان مییابد. این شأن و مرتبت، هم ناشی از اهمیت بنیادین و هم متأثر از سختی در تولید است. شاید بتوان گفت در عرصهی علم مشکلترین کار، تولید نظریه است. بیتردید عمدهی محصولات علمی نظریهپردازانه نیستند. تمام این آثار به این دلیل «علمی» دانسته میشوند که روشمند انجام شده و در تولید آن قواعد مقبول هر رشته و حوزهی تخصصی رعایت شده است؛ اما نظریه چیست و چه کاری را میتوان نظریهپردازانه نامید؟ با هر تعریفی، آنچه در اینجا مهم است نقطهی تمایز آن با کارهایی است که بهاصطلاح علمی ـ پژوهشی نامیده میشود. در مقالات و آثار علمی ـ پژوهشی باید قواعد مرسوم تا حد ممکن و مقدور رعایت گردد. ممکن است یک مقاله ازاینجهت بالاترین امتیاز را کسب کند اما نظریهپردازانه نباشد. در مسیر تولید علوم انسانیاسلامی توجه به این تفاوت و تمایز بسیار مهم است. بلاشک رعایت قواعد و روشهای مرسوم علمی مهم است و در ارزیابی مقالات دریافتی، شاخصهای آن مبنای رد و تأیید میباشد اما اتکا به این ستونها و توقف در این منزل برای ما شکست محسوب میشود. البته برای تعریف نظریه و معیارهای آن هم باید به اجماع نسبی نزدیک بشویم؛ بنابراین ما باید به سمت تولید نظریه در عرصههای مختلف حرکت کنیم و از اندیشمندان و محققان فاضل دعوت به عمل آوریم در این معرکه حضور پیدا کنند. بدیهی است که این مسیری طولانی و پر سنگلاخ است و باید تدارکات و تجهیزات لازم مادی و اخلاقی برای مقابله با خطرات راه فراهم گردد. مطمئناً با اخلاص و اتکال به خدای متعال و اتصال به منبع علم و حکمت لایزال، مقصد چندان هم دیر و دور نیست و مشروط به رعایت تقوا، درهای رزق و برکت علمی از زمین و آسمان گشوده خواهد شد؛ و بدانیم پای در مسیر نهادن قدم اول و شرط اصلی پیشرفت است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ». (سوره عنکبوت آیه ۶۹)
مبنا و روش کار در نظریه پردازی الف- منظور از نظریه در یک تعریف، نظریه مجموعهای از گزارههای بههمپیوسته است که مکمل یکدیگرند و یک پدیده را از جنبههای گوناگون توضیح داده و روابط حاکم بر آن را برای ما بازگو میکنند. نظریه را معادل با منظومه هم گرفتهاند. از این منظر، نظریه مجموعهای سازمانیافته از ایدهها و مفاهیم مجرد است که یک زمینهی ویژه را موضوع خود قرار میدهد و آن را تشریح و روشن میسازد. در تعریفی دیگر «یک نظریه مجموعهای از سازهها (مفاهیم)، تعاریف و گزارههای به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیشبینی پدیدهها دید نظامیافتهای از پدیدهها ارائه میکند» این تعریف سه چیز را مشخص میکند: یک، نظریه مجموعهای از گزارهها است که از سازههای تعریفشده و به هم مرتبط تشکیل شدهاند. دو، نظریه روابطی را بین مجموعهای از متغیرها (سازهها) برقرار میسازد و با این عمل دیدگاه نظامیافتهای از پدیدههای توصیفشده توسط متغیرها ارائه میدهد. سرانجام نظریه پدیدهها را تبیین میکند. این کار با مشخص ساختن اینکه چه متغیرهایی به چه متغیرهایی و چگونه مربوطاند صورت میگیرد و بدین ترتیب محقق میتواند از بعضی متغیرها متغیرهای دیگری را پیشبینی کند. نکته مهم دیگر اینکه هر نظریهای در پی حل مشکل و پاسخگویی به یک یا چند مسئله میباشد. بر این اساس برای نظریه میتوان معیارهای زیر را در نظر گرفت: • تشخیص و تبیین مسئلهی کلان و اصلی • تعریف دقیق سازههای مفهومی • روش مناسب حل مسئله در راستای تولید نظریه • بیان ارتباط دقیق و نظامیافته مفاهیم • توصیف پدیدهها مبتنی بر روابط بین متغیرها • تبیین پدیدهها مبتنی بر روابط بین متغیرها • انسجام درونی و ارتباط نظاممند بین عناصر مفهومی • عدم تناقض منطقی ابعاد مختلف نظریه • قدرت تعمیم نظریه با توجه به کلیت و شمول آن • استحکام اصولی در مقابل تغییرات جدید و نیز نظریههای مخالف و رقیب • بیان دقیق دستاوردها و نتایج (بنیادی و کاربردی) ب) افراد مناسب برای نظریهپردازی دو گروه میتوانند مدنظر قرار بگیرند: – اول، محققان و اساتید مجربی که سالها در یک حوزه کار مطالعاتی انجام دادهاند و احتمالاً میتوانند مبتنی بر این تجارب به تولید نظریه بپردازند. – دوم، محققان جوانی که قابلیت و استعداد نظریهپردازی در آنها دیده میشود. طبیعتاً تشخیص این قابلیت بر عهده اساتیدی است که در فضای دانشگاه و حوزه با این افراد معاشرت و مراوده علمی داشتهاند. ج) روش تعامل برای تدوین مقاله ۱- شناسایی محققان موردنظر در رشتههای مختلف ۲- ابلاغ موضوع به محقق موردنظر و تعیین موضوع و مسئله پیشنهادی از طریق گفتوگو و مذاکره با ایشان ۳- مقاله طی فرآیندی تعاملی تولید میشود. به این معنا که محقق شروع به نگارش میکند و بهتناوب و با مذاکره با رئیس کمیسیون، کار پخته و نهایی میشود.
درمجموع مقاله با طی فرآیند زیر باید تدوین و تأیید گردد: مرحله اول: ارائه طرح ابتدایی، تأیید آن و عقد قرارداد. مرحله دوم: تأیید مقاله توسط دو ارزیاب و احراز حداقل امتیازات مقاله نظریهپردازانه. مرحله سوم: برگزاری نشست علمی و اصلاح نهایی مقاله بر اساس نتایج نشست علمی (در چارچوب نظامنامه کرسیهای نظریهپردازی) و تأیید نهایی توسط داوران.
برخی از فعالیتهای صورت گرفته در حوزه نظریه پردازی ۱- تدوین شیوهی انجام کار: تاکنون برای تحقق این امر فعالیتهای مختلفی صورت گرفته است. قبل از هر چیز با همفکری مسئولین کمیسیونهای دوازدهگانه تلاش شد طرح و متد دریافت مقالات نظریهپردازانه تدوین گردد. با عنایت اساتید ارجمند درنهایت مسیر و مبنای درست و روشمندی برای این موضوع فراهم آمد. ۲- شناسایی محققان رشتههای مختلف: با کمک اساتید و شورای علمی کنگره تعدادی از اساتید باصلاحیت در این حوزه شناسایی شدند. ۳- مذاکره با تعدادی از اساتید و عقد قرارداد: تاکنون با برخی اساتید مذاکره شده و توافقهای ابتدایی هم صورت گرفته است. برخی اساتید ارجمند نیز فعالیت نگارش مقالات را شروع کردهاند: – تأیید دو طرح در حوزهی جامعهشناسی و عقد یک قرارداد؛ – تأیید یک طرح در حوزهی روانشناسی و عقد قرارداد؛ – تأیید دو طرح در حوزهی حقوق و عقد دو قرارداد؛ – تأیید چهار طرح در حوزهی مدیریت؛ – تأیید پنج طرح در حوزهی اقتصاد؛ – ارائه یک مقاله کامل در حوزهی مدیریت راهبردی؛ – تأیید دو طرح و ارائهی یک مقالهی کامل در حوزهی فلسفه و روششناسی علوم انسانی اسلامی و عقد یک قرارداد.
عناوین چهار مقاله شمارهی اول کتاب نظریه: ۱) فقه تربیتی؛ نظریهای نو و اصیل در تعلیم و تربیت اسلامی/ آیت الله علیرضا اعرافی ۲) نظریهی تکاملی بانکداری اسلامی/ حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید عباس موسویان ۳) مبانی معرفتشناختی اقتصاد اسلامی و بررسیهای علمی ـ اجتماعی/ دکتر مسعودالعالم چودری ۴) یک نظریهی بنیادی اسلامی در قلمرو پیشرفت/ دکتر عطاءالله رفیعی آتانی
کتاب نظریه 3
در این کتاب، سه مقاله زیر به چاپ رسیده است:
- «مبانی و روش تحقیق تکاملی در علوم انسانی ـ اسلامی» از علیرضا پیروزمند و عباس جهانبخش
پیروزمند در این مقاله نوآورانه تلاش داشته تا راهی برای تولید علوم انسانی اسلامی برمبنای نگاه فرهنگستان باز کند. به این دلیل که نقطۀ کانونی بحث در مراحل «فلسفه و روش» و «روش علوم» قرار دارد، دستاوردهای فلسفۀ نظام ولایت، بهعنوان پیشفرض و اصول موضوعه در نظر گرفته شده است و ادلۀ اثبات خودِ فلسفه به سایر مکتوبات فرهنگستان واگذار شده است. بر این مبنا مقاله شامل سه بخش اصلی است: اصول و مفروضات اساسی که ذیل عنوان فلسفه و روش و بدون بحثهای استدلالی تفصیلی ذکر و به اختصار با مبانی مهمترین نحلههای فلسفه و روش مقایسه میشود؛ بخشی که به «روش تحقیق تکاملی» و مقایسۀ آن با رایجترین روشهای تحقیق علوم اجتماعی میپردازد؛ و درنهایت، تلاش شده با ذکر یک مثال و پژوهش عملی انجامشده، کاربرد عملی روش تحقیق پیشنهادی و مزایا و دستاوردهای آن بهصورت عینی و ملموس نمایش داده شود.
- «توسعۀ گسترۀ اصول فقه با ارائۀ ساختار جدید از آن» از ابوالقاسم علیدوست
آیتالله علیدوست آثار متعددی در زمینۀ فقه ازجمله سهگانۀ فقه و عرف، فقه و مصلحت و فقه و عقل تألیف کرده است.
وی در کتاب فقه و عقل میکوشد تا ضمن نقد دیدگاهها، مبانی، ادله و نتایج کاربردهای استقلالی و غیراستقلالی عقل، آسیبهای کاربرد عقل در فقه را روشن کند و به شبهات و پرسشهای پیرامونی آن پاسخ گوید. دریافت جوایز و رتبههای گوناگون در مجامع و همایشهای علمی مختلف در کارنامۀ این اثر به چشم میخورد؛ از باب نمونه میتوان به جشنوارۀ علامه طباطبایی اشاره کرد که این کتاب را بهعنوان کتاب ممتاز معرفی کرده است. همچنین، این اثر متن درسی برخی از مراکز معتبر علمی است و جزء اولین آثار در موضوع خود بوده و بهعنوان یکی از کتب مرجع در این زمینه قلمداد میشود. در کتاب فقه و عرف که بهعنوان متن آموزشی و پژوهشی برای دانشجویان و محققان عرصۀ فقه و حقوق نگاشته شده است؛ نقل و کارکرد عرف در سطوح مختلف استنباط و اجرا در قالب کارکرد استقلالی و ابزاری عرف را بررسی و نظریههای گوناگون سایر مذاهب فقهی را ارزیابی کرده است. کتاب فقه و مصلحت درصدد است با نگاه تطبیقی، جایگاه و کارکردهای مصلحت و شیوۀ تشخیص آن را براساس مبانی و منابع فقه اهل بیت (ع) در نظام فقهیـحقوقی اسلام و با توجه به موضوعات و نیازهای نوپدید جستوجو کند. در این مقاله ایشان بر این باور است که تاریخ تکون دانش اصول، در قالب طرح مسائل اصولی به سالهای آغازین اسلام و تاریخ تأسیس آن بهعنوان یک دانش بازگشت میکند و در این تاریخ طولانی، ساختارهایی متعدد و عموماً به هم نزدیک برای این دانش پیشنهاد شده است. ساختار مشهور همان ساختار «کفایه الاصول» است که از گذشتگان به ارث رسیده است. به نظر ایشان دربارۀ این ساختار و مسائلی که در درون خود جای داده است، ملاحظات اساسی وارد است و تحقیق حاضر به این پدیده در سه ساحت ملاحظه دارد: نبود محوری معین در این ساختار، نقص گفتوگو دربارۀ مسائلی که در این ساختار عرضه شده است و عدم ورود به مسائلی که روشنکنندۀ وظیفۀ مبیّنان شریعت است. ملاحظات این تحقیق بر ساختار موجود و مشهور اصول فقه است.
- «خانۀ کعبه، الهامبخش در طراحی نیایشگاه مطلوب اسلامی» از عبدالحمید نقرهکار
نقرهکار با اتکا به این مبنا که مکتب اسلام مبتنیبر کلام الهی و سنت معصومین بهعنوان مکتبی جامع و مانع، خطاناپذیر و تکاملی، با دو بال حکمت نظری و حکمت عملی خود، هم اصول فرازمانی و فرامکانی (راهبردیـمفهومی) و هم راهکارهای عملی برای خلق آثار شایستۀ انسان ارائه کرده است؛ تلاش کرده در این مقاله بهطور خاص یک مصداق معمارانه که با الهام الهی توسط پیامبر او، حضرت آدم ساخته شده است را ارزیابی و تحلیل کند. به نظر وی نیایشگاههای اسلامی مثل خانۀ کعبه، باوجود نسبی و اعتباریبودن کالبد آنها که در عالم طبیعت تجلی یافته است، ازنظر عناصری نظیر ایدههای هندسیـفضایی و نمایههاـآرایهها که جزء علوم نیمهتجربی و نیمهتجریدی محسوب میشوند، میتوانند برای همۀ زمانها الهامبخش باشند. مصداق این مهم را میتوان در ویژگیهای تاریخی و محتوایی، ویژگیهای کالبدی و بیرونی و ویژگیهای فضاییـهندسی و درونی جستوجو کرد.
کتاب نظریه 2
کنگرهی بینالمللی علوم انسانی اسلامی با هدف ایجاد تحول بنیادین در علوم انسانی مبتنی بر مبانی و آرمانهای اسلامی شروع به فعالیت کرده است. در این راه روشها و فعالیتهای مختلفی جهت تحقق این مطلوب وجود دارد که سطح و عمق فعالیتها نیز میتواند متنوع باشد. انتشار «کتاب نظریه» ازجمله این فعالیتها به شمار میرود. نظریه در همهی علوم دارای مرتبهای برین است و در علومانسانی اهمیتی صدچندان مییابد. این شأن و مرتبت، هم ناشی از اهمیت بنیادین و هم متأثر از سختی در تولید است. شاید بتوان گفت در عرصهی علم مشکلترین کار، تولید نظریه است و بیتردید عمدهی محصولات علمی نظریهپردازانه نیستند. «کتاب نظریه»، کتابی در عالیترین سطح علم و تحقیق برای انتخاب و معرفی نظریههای برتر در عرصه علوم انسانی اسلامی است که در ادامه گزارشی مختصر از دومین جلد این کتاب را میآوریم: اولین نظریه اختصاص با عنوان «رهیافتی برای تولید علوم انسانی اسلامی در بستر تعامل فقه با عرف، عقل و مصلحت در پژوهشهای آیتالله علیدوست» نوشته سیدمرتضی حسینی کمالآبادی میباشد. آیتالله ابوالقاسم علیدوست، پژوهشهای خود را مبتنی بر ظرفیتشناسی منابع و نهادهای فقهی و اصولی بنیان نهاده است. او از پیوند فقه و عقل شروع میکند و با بهرهگیری از ظرفیتهای عقل در استنباط، کاربست مصلحت در فقه را با فقه امامیه مناسبسازی مینماید. وی با ارائهی نظریهی «معقولهای عرفنما» سادهانگاری و عبور بسیط از عرفها را با مشکل مواجه میکند و بدینسان کارایی استقلالی برای دستهای از عرفها قائل میشود و در کشف و بیان کاراییهای ابزاری عرف نیز پژوهشی نوآورانه دارد. این رویکرد استاد علیدوست زمینه و ظرفیت فراخی را برای تعامل برهمافزای فقه و علوم انسانی و اجتماعی فراهم میسازد، و البته همین موضوع سبب شد تا وی شایستهی دریافت دومین جایزهی جهانی علوم انسانی اسلامی تشخیص داده شود. او توانسته با طراحی مسئلهی پژوهشی دقیق، با کاوشی گسترده و با روش صحیح فقه جواهری، به پیشبرد دانش کمک شایانی نماید. حسینی کمالآبادی در این مقالهی تلاش کرده تا نوآوری ایشان را در قلمرو مناسبات فقه با عقل، عرف و مصلحت به مثابه رهیافتی برای برهمافزایی فقه و علوم انسانی و اجتماعی نشان دهد. اما مقاله دوم با عنوان «نظریهی اسلامی تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» نوشته سیدجلال دهقانی فیروزآبادی میباشد. هدف این مقاله، طرح و پردازش نظریهای اسلامی برای تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای رهیافت فقه سیاسی شیعه و روش اجتهاد است. نظریهای که چهارچوب نظری و مفهوم تحلیلی تبیینکنندهای را برای تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و الگوی تصمیمگیری آن فراهم میسازد. ادعای این نظریه آن است که الگوی تصمیمگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران «عقلانی چندلایه» است. در الگوی «عقلانی چندلایه»، فرایند تصمیمگیری دومرحلهای است؛ به گونهای که تصمیمها در دو مرحلهی متوالی و مرتبط اخذ میشوند. در مرحله نخست، تصمیمگیرندهی مؤمن و متعهد به اعتقادات، ملتزم به احکام و متخلق به اخلاق اسلامی، در چهارچوب احکام اسلامی گزینههای بدیل را محدود و محصور میکند؛ به گونهای که گزینههای ناسازگار با احکام شرعی و توجیهناپذیر در چهارچوب شرع حذف میشوند و تنها گزینههای مشروع و مباح باقی میمانند. در دومین مرحله تصمیمگیری سیاست خارجی، پس از حذف گزینههای مخالف و ناسازگار با احکام الهی اولیه و ثانویه و احکام حکومتی مبتنی بر مصلحت، گزینههای باقیمانده بر اساس تحلیل هزینه- فایدهی مبتنی بر منطقِ نتیجه انتخاب میشوند؛ زیرا این گزینهها همگی دربردارندهی مصلحت و فاقد مفسده هستند؛ اما انتخاب آنها نتایج یکسانی نخواهد داشت. ازاینرو تصمیمگیرندهی سیاست خارجی تلاش میکند در چهارچوب عقل عاقبتاندیش بهترین گزینه را انتخاب کند؛ یعنی گزینهای که متضمن بهترین نتیجه با کمترین هزینه است. برایناساس سائق و محرک اصلی تصمیمها، کنشها و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، انگیزهی «ادای تکلیف مبتنی بر مصلحت» است. ازاینرو مفهوم تحلیلی «مصلحت» نیز تبیین و تحلیل کاملتری از انگیزه، تصمیمها، کنشها و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ارائه میدهد؛ زیرا مفاهیم تحلیلی دیگری مانند منفعت، قدرت، امنیت، ثروت، آزادی عمل و رهایی، متضمن ارزشهایی هستند که در چهارچوب مفهوم مصلحت، قابل تعقیب و تبیین نظری و عملی میباشند. سومین نظریه را دکتر اصغر افتخاری دانشیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق علیه السلام با عنوان «نظریهی اسلامی امنیت» مطرح کرده است. این مقاله را دو تن از اساتید صاحبنظر در حوزه علوم سیاسی ارزیابی، و نظریهپردازانه بودن آن را با امتیاز «خیلی خوب» (۸۰۰ از ۱۰۰۰) تأیید کردند. گفتنی است که این مقاله جزو معدود مقالاتی است که از بین مقالات متعدد دریافتشده، در فرایند داوری موفق به کسب عنوان «نظریهپردازانه» شد. در این مقاله امنیت از جمله نیازهای بنیادین و راهبردی همهی افراد و جوامع است که مطالعات و نظریههای ارائهشده دربارهی آن، از سابقهای دیرین برخوردار است. بااینحال بررسی انتقادی نظریههای موجود، حکایت از آن دارد که رویکرد حاکم از حیث هنجاری، عموماً سکولار است. این در حالی است که اقتضای انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی، طراحی و کاربست نظریهای شریعتمدار از امنیت است؛ نظریهای که بر مبنای اصول و آموزههای اسلامی شکل گرفته باشد و بتواند به تأمین اهداف راهبردی جامعه دینی کمک کند. در نوشتار حاضر محقق از این منظر به موضوع امنیت پرداخته، و از رهگذر معرفی و نقد نظریههای امنیتی سلبینگر، به نظریهای ایجابی از امنیت بر پایهی مکتب اسلام دست یافته که میتواند به مثابه بدیلی برای نظریههای موجود عمل کند. محقق با رجوع به نصوص و تجربهی اسلامی، و کاربست روش تحلیلی (که از آن در مطالعات اسلامی به تفسیر قرآن به قرآن یاد کردهاند)، نظریهای ایجابی از امنیت را ارائه میکند که در آن، امنیت به مثابه وضعیتی مبتنی بر تعادل بین خواسته–داشته در چهارچوب ضریب ایدئولوژیک جامعه، فهم و مدیریت میشود. این نظریه به دلیل ایجابی بودن از محظور امنیتیِ پدیدآمده در رویکرد سلبی بهدور است؛ و از سوی دیگر به سبب توجه به ارزشها و هنجارهای دینی در قالب ضریب ایدئولوژیک و همچنین تحلیل و مدیریت خواستهها و داشتهها، از سکولاریسم (عرفیگرایی) متعارف متمایز است. در مجموع میتوان آن را نظریهای اسلامی برای تحلیل و مدیریت امنیت معرفی کرد. «الگوی پیشنهادی محله، با مرکزیت مسجد و فضاهای عمومی مورد نیاز در شهر ایرانی-اسلامی»عنوان مقالهای است که دکتر محمدرضا پورجعفر، استاد گروه شهرسازی دانشکده هنر و معماری دانشگاه تربیت مدرس با همکاری علی پورجعفر، پژوهشگر دکترای شهرسازی، دانشکده هنر و معماری دانشگاه تربیت مدرس عنوان کردهاند. در این مقاله (که برگرفته از نظریهی ارائهشده با همین عنوان در کرسیهای نظریهپردازی است) تلاش شده است تا نخست مبانی طراحی محلههای مسکونی در شهرهای اسلامی از صدر اسلام بهاختصار بررسی شود و نقش و جایگاه مسجد به عنوان یکی از عوامل مهم و تعیینکنندهی ابعاد فیزیکی و همچنین برطرفکنندهی بسیاری از نیازهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بخشهای مسکونی شهر، مشخص گردد. برایناساس مبانی واحدهای همسایگی (به عنوان نظریهی رقیب) که ابتدا توسط شهرسازان امریکایی در سال ۱۹۱۱ ارائه شد و به طور گستردهای حتی در کشورهای اسلامی مورد استفاده قرار گرفت، بررسی شده است. سپس با روش توصیفی - تحلیلی، مبانی مربوط به محلهها در شهرهای دوران اسلامی با مبانی طراحی و برنامهریزی واحدهای همسایگی در غرب مقایسه شد. بدینوسیله برتری مبانی طراحی محلهها در شهرهای اسلامی که مساجد، حسینیهها، تکایا و یا دیگر ابنیهی مذهبی نقش بسزایی در آن داشتهاند، مشخص گردید. از بررسی محلهها در شهرهای اسلامی گذشته، چنین استنباط میشود که مسجد، نقشی بسزا در ابعاد کیفی طراحی شهرها و بازتاب اجتماعی مسائل داشته است و در این زمینه، نسبت به مبانی طراحی واحدهای همسایگی در غرب (که تنها به مسائل فیزیکی و کمّی میپرداختهاند و مدرسه، مرکز ابتدایی آنها بوده است) وضع بهتری داشته است. گفتنی است که در اینجا پایداری به معنای تداوم، استمرار و ماندگاری است و ادامهی حیات بسیاری از محلههای قدیمی در شهرهای کهن ایران، خود دلیلی بر این مدعاست. در پایان ضمن ارائهی الگویی برای محلهی ایرانی اسلامی، به نکات مهمی از این دست اشاره شده است: ایجاد بستری بهصورت فضای پیشخوان مسجد برای تعاملات اجتماعی به عنوان میدان محله بدون مزاحمت تردد (ترافیک) سواره، در نظر گرفتن نقش مساجد و حسینیهها به عنوان بناهای شاخص محله در کنار دیگر کاربریها و فراهم آوردن امکان دسترسی بهصورت پیاده و راحت به آن در طراحی محلههای مسکونی معاصر در شهرهای جدیدِ روبهگسترش و در حال احیا.